از من بپرسيد











از من بپرسيد



اميرالمؤمنين عليه السلام براي مردم سخنراني مي کرد، در ضمن سخنراني فرمود:مردم از من بپرسيد پيش از آن که در بين شما نباشم، به خدا سوگند! از هر چيز بپرسيد پاسخ خواهم گفت.

سعد بن وقاص به پا خاست و گفت: اي اميرالمؤمنين! چند تار مو در سر و ريش من است؟

حضرت فرمود: به خدا قسم! دوستم رسول خدا به من فرموده بود تو همين سؤال را از من خواهي کرد!

آنگاه فرمود: اگر حقيقت را بگويم از من نمي پذيري، همين قدر بدان در بن هر موي سر و ريش تو شيطاني لانه کرده و در خانه تو گوساله اي (عمر بن سعد) است که فرزندم حسين را مي کشد. عمر سعد در آن وقت کودکي بود که بر سر چهار دست و پا راه مي رفت.[1] .









  1. بحار: ج 10 ص125 نقل از داستانهاي بحارالأنوار، ج 3 ص50.