ياد علي در حال احتضار











ياد علي در حال احتضار



شخص ديگري به نام عبدالله بديل از افسران ارشد آن حضرت در جنگ صفين حضور داشت، وي در اکثر حمله ها فرماندهي سپاهيان حق را به عهده گرفته، و بر دشمن کور دل و ستمگر مي تاخت و آن چنان شجاعت ها نشان مي داد که معاويه و سپاهش را مرعوب مي ساخت!

سرانجام عبدالله در صفين شهيد شد، او لحظات آخر عمرش را مي گذرانيد، و فقط رمقي در جان داشت، ناگاه اسود بن طهمان خزاعي در حال احتضار وي را شناخته و به کنارش آمد و گفت: خدا تو را رحمت کند، اگر مي توانستم تو را از مهلکه نجات مي دادم، و يا همراه تو شهيد مي شدم، ولي چه کنم دستم کوتاه است... اگر وصيتي داري به من بگو.

«عبدالله» زبان بگشود و بگو.

«اوصيک بتقوي الله، وان تناصح اميرالمؤمنين، و تقابل معه حتي يظهر الحق او تلحق بالله، و ابلغ اميرالمؤمنين عني السلام...» سفارش من به تو پس از پرهيزکاري اين است که: خير خواه اميرالمؤمنين باشي، و در کنار او با دشمنش بجنگي، تا خداوند حق را پيروز کند، و يا در اين مسير تو به شهادت برسي، سلام مرا به مولايم اميرالمؤمنين برسان...

چون علي از شهادت عبدالله بديل آگاه گشت، براي وي استرحام نموده و از نقش وي قدرداني کرد.[1] .









  1. شرح ابن ابي الحديد ج8 ص91 و.92 نقل از آفتاب ولايت ص186-179.