علي دست مهمانش را مي شويد











علي دست مهمانش را مي شويد



روزي دو نفر مهمان که با هم پدر و فرزند بودند، وارد خانه علي عليه السلام شدند، مولاي متقيان شخصا از آن پذيرايي کرد، و با هم غذا خوردند، سپس قنبر غلام اميرالمؤمنين عليه السلام آب و لگن آوردند، تا ميهمانان دستهاي خويش را بشويند.

علي آب و لگن را از قنبر گرفت، و خواست دستهاي مهمان بزرگسالش را خود شخصا بشويد!! او فوق العاده احساس شرمندگي نمود و گفت: يا اميرالمؤمنين! شما با اين همه عظمت و شخصيت مي خواهيد دست مرا بشوييد، خدا مرا مي بيند چگونه من اين اسائه ادب را انجام دهم؟ حضرت فرمودند:

آرام باش و دستهايت را بشوي، من هم با شما تفاوتي ندارم! و برادر شما هستم، بنابراين بايد تو را خدمت کنم! و در عوض در بهشت برين به پاداش آن نائل گردم.

علي مهمان را به حق ولايت خود سوگندش داد که آرام باشد بطوري که براي قنبر آرام مي شد، سپس علي آب ريخت و مهمان دستهايش را شست!! آنگاه آب و ابريق را به پسرش محمد حنفيه داد و فرمود: پسرم محمد! تو نيز آب بريز تا اين پسر عزيز مهمان، دستهايش را بشويد، اين را بدان که اگر او بدون همراهي پدرش به منزل ما مي آمد، من خود به دستهاي وي آب مي ريختم، ولي خداوند دوست ندارد در کنار پدر فرزندش نيز همانند او تکريم گردد.

محمد حنفيه به دستور پدر آب ريخت، و پسر مهمان دستهايش را شست...[1] .

آيا کسي جز خود اميرالمؤمنين را مي توانيد پيدا کنيد که در آن مقام و جايگاه سياسي و مذهبي و مردمي باشد، و اين اندازه نسبت به مهمانش متواضع و مهربان باشد؟ و چنانکه کسي به اين نوع دستورات اسلام عمل کند آيا جاذبه آن قابل انکار است؟









  1. بحارالانوار، ج41 ص55 و56 ح.5 نقل از آفتاب ولايت ص174-172.