سياست علي با ساير سياستمداران فرق دارد











سياست علي با ساير سياستمداران فرق دارد



پس از به خلافت رسيدن اميرالمؤمنين علي عليه السلام، آن حضرت به کليه فرمانداران و استانداران اطراف نامه هايي نوشت و همه را به بيعت خود فرا خواند.

از جمله اين اشخاص معاوية بن ابوسفيان بود، که علي عليه السلام او را به مدينه احضار کرد.

چون نامه آن سرور به معاويه رسيد، و دانست که در خلافت «علي» جايگاهي نخواهد داشت، لذا او نيز نامه اي با مطالب و محتواي دروغين به زبير بن العوام نوشت، و در آن، نام زبير را به عنوان اميرالمؤمنين درج کرد، و به طور غير واقع گزارش نمود که: من از مردم شام براي تو بيعت گرفته ام و همگي با رغبت خود اين امر را پذيرفته اند، و بدان که پس از تو نيز با طلحة بن عبيدالله بيعت کرده اند شما سعي کنيد به عنوان خونخواهي عثمان با پسر ابوطالب به مخالفت برخاسته، و نگذاريد او بر شهرهاي کوفه و بصره مسلط گردد.نامه معاويه به زبير رسيد، او در پوست خود نمي گنجيد، و هرگز احتمال خلاف نمي داد، و خيلي خوشحال بود، و مضمون نامه را به طلحة اطلاع داد، و سپس به همراهي او پرچم مخالفت با علي را برافراشت و جنگ جمل را پيش آوردند.

طلحه و زبير با اينکه نخستين افرادي بودند که با اميرالمؤمنين بيعت کرده بودند، و از دشمنان سرسخت عثمان به شمار مي آمدند و حتي نمي گذاشتند جنازه وي پس از کشته شدنش دفن شود، ولي مع الاسف با صدو هشتاد درجه چرخش به بهانه خونخواهي او دست به مخالفت علي زده ، و باعث کشته و شهيد گشتن هزاران نفر گرديدند!

علي عليه السلام چون آنان را در صحنه نبرد ديد، از طريق عبدالله بن عباس به زبير پيغام داد که: پسر دايي ات (علي) مي گويد: چرا تا به حال ما را تأييد کرده اي و هميشه پشتيبان ما بودي، ولي اکنون دست به مخالفت ما مي زني؟ مگر چه پيش آمدي ناگوار تحقق يافته است؟

و سپس او را احضار فرمود و حديثي را از پيامبر خدا به او متذکر گرديد که رسول خدا فرموده بود:يا زبير! تو روزي با علي به مقابله مي پردازي، ولي اين را بدان که تو در اين ميدان ظالم و ستمگري!

زبير چون اين را بشنيد، دست از جنگ برداشت، و راه به بيرون از جنگ و کشتار برگرفت...[1] .

در اين قضيه تاريخي سياست علي از ديگران مشخص گرديده، و در حالي که ديگران دروغ مي گويند، تحريک نادرست و خطرناک مي کنند، براي رسيدن به منصب و مقام، کشته شدن ديگران در سياست آنان توجيه مي گردد... ولي سياست علي عليه السلام از راه عاطفه و محبت و ياد کردن از جنبه هاي مثبت در گذشته ، دشمن را به سر عقل مي آورد، و از ميدان جنگ به در مي کند...

خلاصه سياست علي در متن دين بود، و از قرآن و سنت اتخاذ مي گرديد، و هرگز از آنها تجاوز نمي کرد، و هر کجا تزاحمي پيش مي آمد، دينش را بر سياستهاي غلط و قلدري ترجيح مي داد، چنانچه خود مي فرمايند:

«اني لعالم بما يصلحکم ، و يقيم اودکم ، ولکني والله لااري اصلاحکم بافساد نفسي».

من مي دانم چگونه شما را اصلاح نمايم و کجي ها و مخالفتهاي همه تان را برطرف کنم، ولي سوگند به خدا هرگز در اين راه به خاطر اصلاح و آرام ساختن شما، من خويشتن را تباه نمي کنم![2] .

و در تاريخ آمده است که چون ابن ملجم مرادي لعنة الله عليه از يمن به کوفه آمد، و پيشگويي آن حضرت را شنيد، به خدمت آن بزرگوار آمد و گفت:

«يا اميرالمؤمنين اعيذک بالله ، هذه يميني و شمالي فاقطعهما او فاقتلني، فقال علي عليه السلام! فکيف اقتلک ولا ذنب لک الي، ولو اعلم انک قاتلي لم اقتلک»[3] .

يا اميرالمؤمنين! من به خدا پناه مي برم که قاتل تو باشم، اينها دستهاي من است در اختيار شما، يا آنها را قطع کن، و يا مرا به هلاکت برسان!! علي فرمود:چگونه تو را بکشم که مرتکب جنايتي نشده اي، ولو من بدانم که تو قاتل من، من تو را نمي کشم!!

آيا در دنياي گذشته و تاريخ معاصر سراغ داريد که سياستمداري با داشتن امکاناتي، با دشمن توطئه گر و قاتلش چنين کند؟ آيا در نظام سياسي، عقل مي پذيرد که کسي محور قدرت باشد، ولي با قاتلش چنين معامله اي داشته باشد؟ مگر هزينه هاي گزاف در دنياي کنوني براي سازمانهاي اطلاعاتي و جاسوسي مصرف نمي گردد؟! و دهها و صدها سؤال و جوابي که سرانجام بايد گفت: علي با ديگر سياستمداران فرق دارد...[4] .









  1. تمام مطالب مذکور در منابع زير موجود است: خطبه هاي8 و31 ص60 و106 نهج البلاغه فيض الاسلام، شرح ابن ابي الحديد ج1 ص230 به بعد و ج2 ص158 و162 به بعد و ج10 ص 6 و ج11 ص16 بحارالأنوار ج32 ص5 به بعد و ص24.
  2. نهج البلاغه خ68 فيض الاسلام ص163 و164.
  3. محجة البيضاء ج4 ص197.
  4. نقل از آفتاب ولايت، ص129-127.