هدفداري تربيت











هدفداري تربيت



امکان تربيت و ضرورت خودسازي و باز پروري جامعه را بسياري از مکتب ها پذيرفته اند و مباحث پيرامون آن را قبول داشته و با اسلام و ديگر مکاتب تربيتي، الهي، اعلان هماهنگي مي کنند.

آنچه که اسلام را در برابر ديگر مکاتب تربيتي ممتاز جلوه مي دهد «هدفداري انسان» و «هدفداري تربيت» است.

بسياري اصول کلّي تربيت و ضرورت آن را براي زندگي انساني، و تداوم حيات اجتماعي باور دارند،

امّا مي پرسند:

چرا خود را تربيت کنيم؟

چرا مشکلات و رنج فراوان خودسازي را هموار سازيم؟

چرا براي تربيت شدن و تربيت کردن از لذت ها و خوشي ها بگذريم؟

و براي چه و کدام اهداف تکاملي به تربيت و سازندگي روي بياوريم؟

و بديهي است تا مباني اعتقادي قرآن و نهج البلاغه را نپذيرند،

و هدفداري انسان را،

و حرکت تکاملي بشر به سوي قيامت و بهشت جاويدان را باور نکنند، تربيت و مقرّرات و احکام تربيتي، بدون پشتوانه اجرائي است،

که امام علي عليه السلام مي فرمايد:

وَاعْلَمُوا، عِبَادَ اللَّهِ، أَنَّهُ لَمْ يَخْلُقْکُمْ عَبَثاً وَلَمْ يُرْسِلْکُمْ هَمَلاً، أُوصِيکُمْ، عِبَادَ اللَّهِ، بِتَقْوَي اللَّهِ، فَإِنَّهَا الزِّمَامُ وَالْقِوَامُ

(اي بندگان خدا آگاه باشيد، خداوند شما را بي هدف و بيهوده نيافريد و سرگردان و بدون سرپرست نگذاشته است...

اي بندگان خدا شما را به تقوي و خويشتن داري سفارش مي کنم که زمام عبادت ها و قوام زندگي سعادتمندانه به تقوي بستگي دارد).[1] .

و آنگاه رفاه زدگان شکم باره و هدف گُم کرده را نکوهش کرده، مي فرمايد:

فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَکْلُ الطَّيِّبَاتِ، کَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ، هَمُّهَا عَلَفُهَا

(آيا عبث و بيهوده آفريده شده ام همانند حيوان پرواي که تمام همت او علف و چريدن و خوردن باشد؟.)[2] .

سپس هدف تکاملي را مطرح مي فرمايد:

لَيْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.

(بدانيد که جان شما بهائي جز بهشت ندارد پس خود و زحمات و تلاش هاي خود را به کمتر از آن نفروشيد.)[3] .

و براي تحمّل مشکلات تربيت و خودسازي تذکّر مي دهد که:

فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَي الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ؛ وَمَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الُْمحَرَّمَاتِ

(کسي که به سوي حيات جاويدان در حرکت است و اشتياق بهشت دارد از شهوات و تمايلات سرکش پرهيز مي کند و آن کس که از آتش جهنّم بيمناک است از محرّمات و بدي ها دوري مي کند).[4] .

و در کلام نوراني ديگري، سعادت و کمال و موفقيت دنيا و آخرت را هدف ارزشمند تربيت معرّفي مي کند که فرمود:

إِنَّ الْمَالَ والْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا، وَالْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ، وَقَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَي لِأَقْوَامٍ،

(ثروت و اموال و فرزندان بهره و کشت اين جهانند و عمل صالح، زراعت و بهره آخرت است و گاهي خداوند اين هر دو را به افراد مي بخشد).[5] .

وقتي هدف ارزشمند خلقت انسان، سعادت دنيا و آخرت شد پس کوتاهي و سستي نسبت به هر کدام از اين دو نارواست،

که امام علي عليه السلام به فرزندش امام مجتبي عليه السلام مي فرمايد:

فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ، وَلَا تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْيَاکَ

(زندگي جاويدان بهشتي و منزلگاه آينده خود را اصلاح کن و آخرت را به دنياي زود گذر مفروش).[6] .









  1. خطبه 4/195 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- منهاج البراعة ج 2 ص 281: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    2- بحار الانوار ج 7 ص 115 ح50 ب5: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    3- غرر الحکم ج 5 ص 103: آمدي (متوفاي 588 ه)

    4- اصول کافي ج 1 ص 138: کليني (متوفاي 328 ه).

  2. نامه 15/45 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- الخرائج و جرائح ج2 ص542 ح2 فصل2: قطب الدين راوندي (متوفاي 573 ه)

    2- کتاب مناقب ج 2 ص 101: ابن شهر آشوب (متوفاي 588 ه)

    3- ربيع الابرار ج3 ص241 ح215 ب44: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- روضة الواعظين ص 127: ابن فتّال نيشابوري (متوفاي 508 ه)

    5- استيعاب ج 2 ص 21: عبدالبر مالکي(متوفاي 338 ه).

  3. حکمت 456 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسنادآن به اين شرح است:

    1- مجمع الامثال ج 2 ص 453: ميداني (متوفاي 518 ه)

    2- غرر الحکم ج2 ص59 و331: آمدي (متوفاي 588 ه)

    3- منهاج البراعة ج 3 ص 430: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    4- غرر الحکم ج 5 ص 81: آمدي (متوفاي 588 ه)

    5- بحارالانوار ج70 ص133 ح136 ب122: مجلسي (متوفاي 1110ه).

  4. حکمت 2/31 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- عيون الاخبار ج 2 ص 329: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه)

    2- البيان والتبيين ج2 ص148: ابو عثمان جاحظ (متوفاي 255 ه)

    3- کتاب محاسن و اضداد ص 132: ابو عثمان جاحظ (متوفاي 255 ه)

    4- مروج الذهب ج2 ص419: مسعودي (متوفاي 346 ه)

    5- محاسن و مساوي ص 358: بيهقي شافعي (متوفاي 569 ه)

    6- تاريخ يعقوبي (ابن واضح) ج2 ص208: يعقوبي (متوفاي 292 ه).

  5. خطبه 5/23 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- اصول کافي ج2 ص294ح5و154 ح19: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- عقدالفريد ج2 ص183 فضل العشيره: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه)

    3- کتاب صفين ص10: نصربن مزاحم (متوفاي 202 ه)

    4- تاريخ ج2 ص207: ابن واضح (متوفاي 292 ه)

    5- ربيع الابرار ج3 ص146 وج5 ص89: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه).

  6. نامه 13/31 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).