فيلسوف انگليسي، کارليل
«ما نمي توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هرچه خوبي هست که ما آن را دوست داريم، همه در علي جمع بوده است، او جوانمرد شريف و بزرگواري بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود، از شير شجاع تر، امّا شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود. پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواهي کردند، فرمود: اگر زنده ماندم خود مي دانم چه کنم و اگر در گذشتم اختيار با شماست، اگر او را خواستيد قصاص کنيد به جاي يک ضربت، يک ضربت بيش نزنيد، و اگر عفو نمائيد به تقوي نزديکتر است.»[1] .
در بخش هاي اسلامي هرگاه به نام علي عليه السلام مي رسيد، بزرگي علي چنان او را به وجد مي آورد و نيروي عظمت آن حضرت چنان تحريکش مي کرد که از بحث علمي بيرون مي شد و بي اختيار شروع به مديحه سرائي او مي کرد و چنين مي گفت: