الگو بودن امام علي از زبان دوست و دشمن











الگو بودن امام علي از زبان دوست و دشمن



امام علي عليه السلام و راه و رسم و زندگي فردي و اجتماعي او، براي دوست و دشمن الگوي تربيتي بود،

همه به آن اعتراف داشتند که به برخي از نمونه ها اشاره مي شود:

الف - پس از ضربت خوردن امام علي عليه السلام باد تندي وزيدن گرفت و جبرئيل امين در ميان آسمان و زمين با جملات زير، همه موجودات را از اين جنايت هولناک آگاه ساخت:

تَهَدِّمَتْ وَاللَّهِ اَرْکانُ الْهُدي، وَ انْطَمَسْتَ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّماءِ وَ اَعلامُ التُّقي وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقي، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ محمَّدُ الْمُصْطَفي، قُتِلَ الْوَصِيُّ الُْمجْتَبي، قُتِلَ عَلِيُّ الْمُرتَضي، قُتِلَ وَ اللَّهِ سَيِّدُ الْأوصِياءِ، قَتَلَهُ اَشْقي الْأشقِياء.

«به خدا سوگند ارکان هدايت ويران شد،

به خدا سوگند ستارگان آسمان تاريک و نشانه هاي تقوا متزلزل گشت،

به خدا سوگند ريسمان محکم الهي بريده، و پسر عمِّ رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم کشته شد،

کشته شد وصِيّ پيامبر برگزيده،

کشته شد علي مرتضي،

سوگند به خدا کشته شد بزرگ امامان به دست شقي ترين انسان ها.»

ب - امام علي عليه السلام وصيّت فرمود:

دنباله تابوت را برداريد، زيرا جلوي تابوت را جبرئيل بر مي دارد، و هرجا فرود آمد آنجا قبر من است.

پس از غسل و کفن آن حضرت، امام حسن و امام حسين عليهما السلام عقب تابوت را برداشتند و ديدند که سَرِ تابوت بلند شده به حرکت درآمد که تا نيزار «نجف» رفتند، وقتي سَرِ تابوت فرود آمد تابوت را برداشته و به کندن

آن مکان مشغول شدند،

ناگهان قبري آماده و لَحَدي مهيّا شده، ظاهر گشت و تخته نوشته شده اي که در آن دو سطر به خطّ «سرياني» نقش بسته بود،

ديده شد که ترجمه آن چنين بود:

بِسمِ اللَّه الرَّحمن الرَّحيم، هذا ما حَفَرَهُ نُوحُ النَّبيّ لِعَلِيٍّ وَصِيِّ محمَّدٍ صلي الله عليه وآله وسلم قَبْلَ الطّوفانِ بِسَبْعَمَأَةِ عامٍ.

«اين قبري است که نوح پيامبر هفتصد سال پيش از طوفان، براي علي وصيّ محمّد صلي الله عليه وآله وسلم حفر کرده است.»

به روايتي ديگر، نوشته تخته چنين بود:

ما اِدَّخَرَهُ لَهُ جَدَّهُ نُوحِ النَّبِيِّ لِلْعَبْدَ الصّالِحِ الطّاهِرِ المُطَهَّرِ

«اين قبري است که نوح پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم آنرا براي بنده صالح و پاک (علي بن ابيطالب عليه السلام) آماده ساخته است.»

به هر حال چون خواستند آن حضرت را داخل قبر نمايند، شنيدند که هاتفي مي گفت:

او را بر تربت پاکيزه اي نازل نمائيد که حبيب به سوي حبيب خود مشتاق گرديده، حاضران در اثر آن صدا متحيّر شدند.[1] .

و نيز اين صداي غيبي شنيده شد که براي تسليت داغ ديدگان بود:

اَحْسَنُ اللَّهُ لَکُمُ الْعَزأ في سَيِّدِکُم وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَي خَلْقِهِ.[2] .

«خدا در اين عزا پاداش نيکو به شما دهد که بزرگ شما و حجّت خدا بر خلق را از دست داديد.»

تشريفات دفن اميرالمؤمنين عليه السلام در آن محلّ پيش از طلوع صبح پايان يافت.

در اين وقت ابري بر فراز قبر ظاهر گشت و مرغان سفيدي نمودار شدند، چون قبر را با خاک انباشته کردند و با زمين هموار ساختند پرندگان و اَبرها از ديده ها ناپديد شدند.[3] .

ج - چون از کار دفن فارغ شدند، صعصعة بن صوحان عبدي در کنار قبر ايستاد و در حالي که يک دست خود را بر قلبش گذاشته بود، با دست ديگر خاک بر سر پاشيد و گفت:

بِاَبي اَنْتَ وَ اُمّي يااميرَالْمُؤمِنينَ

ثُمَّ قالَ هَنياً لَکَ يا اَبَا الحَسَن، فَلَقَدْ طابَ مَوْلَدُکَ وَ قَوَيَ صَبْرُکَ وَ عَظُمَ جِهادِکَ وَ ظَفَرَتْ بِرَأْيِکَ وَ رَبِحَتْ تِجارَتُکَ وَ قَدَّمتَ عَلَي حالِقِکَ فَتَلَّقاکَ اللَّهَ بِبِشارَتِهِ وَ حَفَّتْکَ مَلائِکَتُهُ وَ اسْتَقْرَرتَ في جَوارِ الْمُصْطَفي وَ شَرَبْتَ بِکَأسِهِ الْأوْفي، فَاَسْأَلُ اللَّهَ اَنْ يَمنَّ عَلَيْنا بِاِقْتِفائِنا اَثَرُکَ وَ الْعَمَلِ بِسيرَتِکَ وَ الْمُوالاةِ لِاَوْلِيائِکَ وَ المُعاداةِ لِأعْدائِکَ وَ اَنْ يَحْشُرَنا في زُمْرَةِ اَوْلِيائِکَ....[4] .

«پدر و مادرم به فدايت يا علي،

مرگ گوارايت باد، که محيط رشد تو پاک بود و شکيبائي تو زياد و جهادت بزرگ، بر انديشه ات دست يافتي و تجارتت سودمند گشت.

بر آفريننده ات نازل گشتي و او تو را با خوشي پذيرفت و فرشتگان او به گردت در آمدند.

در همسايگي پيامبر جايگزين گشتي و خداوند تو را در قرب خود جاي داد و به درجه برادري مصطفي رسيدي و از کاسه لبريزش آشاميدي.

از خدا مي خواهيم که از تو پيروي کنيم و به روش هايت عمل کنيم،

دوستانت را دوست بداريم و دشمنانت را دشمن،

و در جرگه دوستانت محشور گرديم.

دريافتي آنچه را ديگران در نيافتند،

و رسيدي به آنچه که ديگران نرسيدند،

در پيشگاه برادرت پيامبر جهاد کردي و به دين خدا آنچنان که شايسته بود قيام کردي تا سنّت ها را برپا داشتي و آشوب ها را اصلاح نمودي و اسلام و ايمان منظّم گشت.

بر تو باد بهترين درودها.

به وسيله تو پشت مؤمنان محکم شد و راه ها روشن گشت و سنّت ها بپا ايستاد.

احدي فضائل و سجاياي تو را در خود جمع نکرد.

نداي پيامبر را جواب گفتي، به اجابتش بر ديگران پيشي گرفتي، به يارانش شتافتي و با جان خويش حفظش کردي،

با شمشير ذوالفقار ترس و وحشت را زدودي و پشت ستمگران را شکستي، بنيان هاي شرک و پستي را در هم فرو ريختي و گمراهان را در خاک و خون کشيدي، پس گوارايت باد اي اميرمؤمنان.

نزديک ترين مؤمنان بودي به پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم، اوّل کسي بودي که به اسلام گرويدي، از يقين لبريز و در دل محکم و از همه فداکارتر و نصيبت از خير بيشتر بود.

خداوند ما را از اجر مصيبت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند.

به خدا سوگند که زندگي تو کليد خير بود و قفل شرّ، و مرگت کليد هر شرّي، و قفل هر خيري است، اگر مردم از تو پذيرفته بودند از آسمان و زمين نعمت ها بر ايشان مي باريد، امّا آنان دنيا را بر آخرت برگزيدند.»[5] .

پس به شدّت گريه کرد و حاضرين را گرياند و به امام حسن و امام حسين عليهما السلام و ديگر فرزندان حضرت تسليت و تعزيت داد.

آنگاه شبانه به کوفه برگشتند.

چون روز شد،

تابوتي از خانه اميرالمؤمنين عليه السلام خارج کردند و آنرا در بيرون کوفه به مصلّي گذاشتند،

امام حسن عليه السلام بر آن نماز خواند و سپس بر شتري بسته و با بعضي از غلامان به سوي مدينه روان داشتند، تا منافقان ندانند که قبر امام علي عليه السلام در کجاست؟

د - ابن عساکر مي نويسد:

معاويه در روزي بسيار گرم، با زن خود مشغول صحبت بود،

وقتي خبر شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام را به وي دادند آيه استرجاع را خواند و گفت:

ما ذا فَقَدُوا مِنَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ وَ الْفَضْلِ وَ الْفِقْهِ

«مردم چگونه معدن علم و حلم و فضيلتها و فقه را از دست دادند؟.»

زنش گفت:

من تعجّب مي کنم، تو تا ديروز به او ناسزا مي گفتي، امروز بر مرگ او متأثّري؟

معاويه گفت:

واي بر تو، تو نمي داني که علي از جهت علم و فضل شبيه چه شخصيّتي بود؟

به روايت ديگر چون خبر شهادت آن حضرت را شنيد گريه کرد.[6] .

طبق نقل ناسخ وقتي خبر شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام را به معاويه دادند گفت:

اِنَّ الْأسَدَ الَّذي يَفْتَرِشُ ذِراعَيْهِ فِي الْحَرْبِ قَدْ قَضي نَحْبَهُ

«آن شيري که پنجه هاي خود را در جنگ بر زمين مي گستراند، جهان را وداع گفت،

و اين شعر را نيز خواند:

قُلْ لِلأرانِبِ تَرْعي اَْنَما سَرِحَتْ

وَ لَلْظَّباءِ بِلا خَوْفٍ وَ لا وَجَلٍ[7] .

(اين شعر کنايه از اين است که دشمنان و ستيزه جويان آن حضرت از اين پس آسوده شوند، چنان که با مرگ شير، خرگوش ها و آهوها آسوده مي شوند.)»

ه- چون عبداللَّه بن عمر خبر شهادت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را شنيد بسيار تأسّف خورد،

و اين آيه شريفه را خواند:

اَوَلَمْ يَرَوْا اَنّا نَأْتِيَ الْأرضَ نَنْقُصُها مِنْ اَطْرافِها[8] .

آنگاه گفت:

اي اميرالمؤمنين همانا تو در علم، ظرف اکبر بودي، امروز با رفتن تو عَلَمِ اسلام ناقص گرديد و رکن رکين ايمان شکست خورد و از بين رفت.[9] .

و - به هر حال، امام حسن عليه السلام در حالي که، عمّامه سياهي بر سر گذاشته بود، با کثرت اندوه و حزن در کوفه به منبر رفت و بعد از اداء حمد و ثناي الهي فرمود:

لَقَدْ قُبِضَ في هذِهِ الّليلَةِ رَجُلٌ لَمْ يَسْبِقُهُ الأوَّلُونَ بِعَمَلٍ وَ لا يُدْرِکُهُ الاخَرون،

اِنَّهُ کانَ لِصاحِبِ رايَةِ رَسُول اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم جِبْرَئيلُ عَنْ يَمينِهِ وَ ميکائيلُ عَنْ يَسارِهِ، قَدْ يُرْجِعُ حَتّي يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَي يَدَيْهِ،

وَ لَقَدْ قُبُضَ في هذِهِ اللَّيْلَةِ الَّتي نُزِّلَ فيهِ الْقُرْآنَ

وَ عَرَجَ فيها عِيسَي بنُ مَرْيَمَ،

وَ لَقَدْ تَوَفّي فيها يُوشَعُ بْنُ نُونِ وَصِيّ مُوسي،

وَ ما خَلَّفَ بَيْضاءً وَ لا حَمْراءً اِلاّ سَبْعَمِأَةَ دِرْهَمٍ مِنْ فَضْلِ عَطائِهِ اَرادَ اَنْ يُباعَ بِها خادِماً لَأهْلِهِ،

ثُمَّ خَنَفَتْهُ الْعَبَرَةُ،

فَبَکي وَ بَکَي النَّاسُ.

«اي مردم در اين شب شخصيّتي کشته شد (و از ميان شما رفت) که در عمل خير، کسي از اوّلين و آخرين بر او سبقت نگرفت نه گذشتگان نظير او را ديده اند او را خواهند ديد.

او صاحب پرچم (دين) و پيامبر بود، که جبرئيل از جانب راست و ميکائيل از جانب چپ او را حمايت مي کردند.

که پيوسته از ميادين پيکار پيروز و فاتحانه برمي گشت،

او در شبي، به عالم بقاء پيوست که قرآن در آن شب نازل شد،

و حضرت عيسي بن مريم عليه السلام در آن شب به آسمان عروج کرد،

و يوشع بن نون وصي حضرت موسي عليه السلام در آن شب از دنيا رفته است.»

و چيزي از درهم و دينار از خود باقي نگذاشته، مگر هفتصد درهم که از عطاء و بخشش هايش زياده آمده بود،

و مي خواست با آن خادمي براي اهل خود بخرد.

در اين حال شدّت گريه گلوي مبارک آن حضرت را گرفت، و ناله از مردم برخاست.[10] .

ز - ابي حمزه ثمالي از امام باقر عليه السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:

منظور از صراط در آيه شريفه:

«صِراطَ اللَّهِ الَّذي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأرض»[11] علي عليه السلام است.

«خداوند علي عليه السلام را بر آنچه در آسمان ها و زمين است خزانه دار قرار داده و او را بر محتويات زمين و آسمان ها امين شناخته است.»[12] .









  1. بحار ج 42 ص 295.
  2. ناسخ ص 634.
  3. ناسخ ج علي عليه السلام، ص 638.
  4. بحار ج 42 ص 296 - 295.
  5. جاذبه و دافعه علي عليه السلام ص 102 الي 104.
  6. تارخ دمشق 3 ص 340 - 339.
  7. ناسخ جلد علي عليه السلام ص 642.
  8. آيه 42 سوره رعد.
  9. مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 308.
  10. مقاتل الطّالبين ص 33، و اثبات الوصيّه ص 127، و اعلام الوري ص 308، تاريخ دمشق ج 3 ص 331 - 330، روضة الواعظين ص 167.
  11. شوري آيه 53.
  12. تفسير برهان ج 4 ص 133، و بصائر الدّرجات ص 126، و غاية المرام ص 515.