علي رهبر مؤمنان است











علي رهبر مؤمنان است



الف - ابو داوود طيالسي روايت کرد از أبو عوانه، و او از ابي بِلج، و او از عمرو بن ميمون، و او از ابن عبّاس که رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم به علي عليه السلام فرمود:

اَنْتَ وَلِيُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ

(تو پس از من ولي هر مؤمن هستي).

ب - و خُزيمة بن خارم گفته است که ابوجعفر منصور مرا حديث کرد از ابو محمّد بن عبداللَّه بن عبّاس که او گفت:

مرا حديث کرد پدرم علي بن عبداللَّه که او گفت:

مرا حديث کرد پدرم عبداللَّه بن عبّاس که او گفت:

من و پدرم عبّاس بن عبدالمطلّب نزد رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بوديم که ناگهان علي بن ابيطالب وارد شد و سلام کرد.

رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم جواب سلام او را داد و چهره اش به او بشّاش شد، و براي او برخاست و او را در آغوش گرفت و ميان دو چشمش را بوسيد و او را در طرف راست خود نشاند.

پس عبّاس گفت:

اي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آيا او را دوست مي داريد؟

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به او فرمود:

يا عَمَّ رسولِ اللَّهِ، وَ اللَّه لَلَّهُ أشَدُّ حُبّاً لَهُ مِنّي، اِنَّ اللَّه جَعَلَ ذُرَّيَّةَ کُلِّ نَبِيٍّ في صُلبِهِ وَ جَعَلَ ذُرّيَّتي في صُلْبِ هذا

(اي عموي رسول خدا، سوگند به پروردگار، خداوند او را بيش از من دوست دارد و پروردگار ذرّيّه هر پيامبري را در صلب او قرار داده است، و ذرّيّه مرا در صُلب اين مرد قرار داده است).

ج - ابونعيم اصفهاني در (رياضة المتعلّمين) از ابن عمر روايت کرده است که او گفت:

از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم شنيدم که مي فرمود:

يا عَلِيّ إِنَّ اللَّهَ اَمَرَني أنْ أُدْنِيَکَ و لا أُقصِيَکَ و أُعَلِّمَکَ وَ لا أجفُوَکَ

(پروردگار مرا فرمان داده است که به تو نزديک شوم و از تو دور نشوم و تو را تعليم دهم و با تو جفا و خشونت نکنم.)

د - بخاري در قصه حُديبيّه ذکر کرده است که رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم به علي عليه السلام فرموده است:

اَنْتَ مِنّي وَ اَنَا مِنْکَ

(تو از من هستي و من از تو ام).

ه- بُريدة بن حُصَيب[1] و ابو هُريره وبراء بن عازب و زيد بن ارقم و جابر بن عبداللَّه انصاري از حضرت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت کرده است که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در روز غدير[2] فرمود:

مَن کُنْتَ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ

(هر که من مولاي او باشم پس علي مولاي اوست،

پروردگارا! دوستي کن با هرکسي که با او دوستي کند و دشمني کن با کسي که با او عداوت نمايد.)

و روايت جابر را با سند از اين حديث ذکر مي کنم:

ابوسعيد عبداللَّه بن سعيد أشْجَع حديث کرد از مطلّب بن زياد و او از عبداللَّه بن محمّد بن عقيل که او گفت:

در خانه جابربن عبداللَّه بوديم و علي بن حسين و محمّد بن حنفيّه و ابوجعفر هم در آنجا بودند.

پس مردي از اهل عراق داخل شد و گفت:

تو را به خدا قَسَمَت مي دهم، مگر اينکه مرا حديث کني از آنچه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم ديده اي و شنيده اي.

پس جابر گفت:

در جُحْفَه در غدير خم بوديم و در آنجا مردم بسيار و انبوهي از جُهينه و مزينه و غِفار بودند.

پس رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم از سراپرده اي بر ما بيرون آمد.

با دستش سه بار اشاره کرد و آنگاه دست علي عليه السلام را گرفت و فرمود:

مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مولاهُ

(هر که من مولاي او هستم، پس علي مولاي او است).









  1. ابن حصيب ابو عبداللَّه که به او ابوالحُصيب گفته مي شود، از صحابه است. او در مدينه و بصره و مرو اقامت کرده است و در مرو به سال شصت و دو هجري فوت نمود. او آخرين کس از صحابه است که در خراسان وفات يافت. صد و شصت و چهار حديث از رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم روايت کرده است. پيش از بدر اسلام آورد و در بدر حاضر نبود و گفته اند پس از بدر به اسلام گرويد (تهذيب الاسماء -133-1).
  2. غدير خُم درهّ اي است ميان مکّه و مدينه نزديک جُحفه که در آب برکه اي است و در آنجا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم به ايراد خطابه پرداخت.