ضرورت جاذبه در حكومت و رهبري











ضرورت جاذبه در حکومت و رهبري



رهبر و حاکم اسلامي بايد نقش مهمّ «جاذبه و دافعه» را بشناسد،

و جايگاه اصلي و اساسي آن را بداند،

و با جذب و دفع حساب شده، فرد و جامعه را در برابر خطرات و حوادث ناگوار حفظ کند،

و روزنه نفوذ براي منافقان و دشمنان باقي نگذارد.

اگر رهبر اسلامي داراي جاذبه قوي و حساب شده نباشد و عناصر فاسد و آلوده را بجا دفع نکند نمي تواند مديريت صحيحي را تحقّق بخشد.

امام علي عليه السلام نسبت به ضرورت «جاذبه» در مديريّت و رهبري جامعه، به مالک اشتر مي فرمايد:

وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَالَْمحَبَّةَ لَهُم وَاللُّطْفَ بِهِمْ... فَإِنَّهُم صِنْفانِ اِمّا أخٌ لَکَ فِي الدّينِ أَو نَظيرٌ لَکَ فِي الْخَلْقِ

(قلب خود را از رحمت و محبت و لطف، نسبت به ملت مالامال نما و با رعيت مهربان و دلسوز باش، زيرا آنها دو گروه بيش نيستند يا برادران ديني تو هستند و يا انسان هائي همچون شما.)[1] .

و به محمّد بن ابي بکر فرماندار مصر مي نويسد:

فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَآسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ

(بال هاي محبتت را براي ملت بگستران و با آنها نرم و مهربان باش و با خوشروئي جهره خود را براي آنان گشاده دار و تساوي را حتي در نگاه کردن به آنها مراعات کن.)[2] .

و به ابن عباس فرماندار بصره مي نويسد که:

فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِمْ، وَاحْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ.

(با مردم بصره به نيکي رفتارکن و گره و وحشت و ترس را از دل هايشان بگشاي.)[3] .

و يکي ديگر از فرمانداران خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار مي دهد که چرا به جاي جذب دل هاي رعيّت، از قدرت «دافعه» به گونه اي ناروا استفاده کرده است.

فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَقَسْوَةً، وَاحْتِقَاراً وَجَفْوَةً. وَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلاً لِأَنْ يُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ، وَلَا أَنْ يُقْصَوْا وَيُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ، فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ

(دهقانان، منطقه فرمانداريت از خشونت و قساوت تو شکايت کردند...

پس لباسي از نرمش و خوشرفتاري همراه با اندکي قاطعيت بر آنان بپوشان تا جذب شوند.)[4] .

در اين رهنمود وحي گونه، هم به ضرورت جاذبه اشاره شده و هم اصل اعتدال و ميانه روي در به کارگيري «جاذبه» را گوشزد کرده است،

که مبادا از مهرباني و نرمخوئي فرماندهان و رهبران جامعه، گروهي سوء استفاده کنند.









  1. نامه 8/53 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).
  2. نامه 1/27 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب الغارات ج1 و230 و223 و235 و 249: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 ه)

    2- تحف العقول ص 176 و 177: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    3- کتاب مجالس ص260 م31 ح3: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    4- کتاب أمالي ص25-24 م اول ح31/31: شيخ طوسي (متوفاي 460 ه)

    5- بشارة المصطفي ص44: طبري شافعي (متوفاي 553 ه).

  3. نامه 1/18 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب صناعتين ص 277: ابو هلال عسکري(متوفاي 395 ه)

    2- اعجاز القرآن ج 1 ص 103: باقلاني (متوفاي 403 ه)

    3- کتاب طراز ج 1 ص 219 و 412: سيد يماني

    4- أنساب الاشراف ج2 ص158 ح171: بلاذري (متوفاي 279 ه)

    5- کتاب صفين ص105: نصر بن مزاحم (متوفاي 202 ه).

  4. نامه 1/19 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- أنساب الاشراف ج 2 ص 161: بلاذري (متوفاي 279 ه)

    2- تاريخ يعقوبي (ابن واضح) ج2 ص203: يعقوبي (متوفاي 292 ه)

    3- بحارالانوار ج33 ص489: مجلسي (متوفاي 1110 ه).