ضرورت جاذبه و دافعه برابر فاسدان و بدكاران











ضرورت جاذبه و دافعه برابر فاسدان و بدکاران



درست است که انسان هاي فاسد و آلوده را بايد مجازات کرد،

و از جامعه طردشان نمود،

و رابطه ها را با آنان قطع کرد،

امّا بايد دورانديش و واقعيت گرا بود و براي هدايت و جذب دلهاي آنها کوشيد،

شايد روزي توبه کردند و زندگي جديدي را در پرتو روشنائي حق، آغاز نمودند.

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

وَإِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِيَةِ

(سزاوار است کساني که از عيوبي پاکند و از آلودگي به گناهان سالمند، به گنهکاران و اهل معصيت ترحّم کنند و در هدايت و بازپروري آنان بکوشند.)[1] .

آنگاه به ضرورت هدايت و ارشاد گناهکاران و فاسدان اشاره مي فرمايد،

تا راه حق را و روش پاکي و سلامت را بازشناسند و به سوي خوبي ها بازگردند.

که حضرت فرمود:

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ، مَا جَرَّأَکَ عَلَي ذَنْبِکَ، وَمَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ...

أَمَا مِنْ دَائِکَ بُلُولٌ، أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ يَقَظَةٌ، أَمَا تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَرْحَمُ مِنْ غَيْرِکِ؟

(اي انسان، چه چيز تو را به گناه جرأت داده؟ و چه چيز تو را بر پروردگارت مغرور ساخته است...

چرا همانگونه که به ديگري رحم مي کني به خودت رحم نمي کني.)[2] .

و ضرورت بکارگيري قدرت «دافعه» را در معاشرت و دوستي با فاسدان سفارش مي فرمايد که:

وَ اِيَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ وَ وَقِّرِاللَّهَ وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ

(از همنشيني با انسان هاي فاسد بپرهيز که بدي، بدي مي آورد، امّا خداي را محترم شمار و دوستان خدا را دوست بدار.)[3] .

امّا اگر فاسدان و بدکاران به راه نيامدند،

پندپذير نبودند،

و ترک معاشرت ها نيز در آنها اثر نکرد،

و قصد تداوم فساد و آلودگي در جامعه را دارند،

مبارزه و جنگ با آنان واجب است تا جامعه اسلامي از شرّ آنان در أمان باشد.

که حضرت فرمود:

أَلَا وَقَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْيِ وَالنَّکْثِ وَالْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ، فَأَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ، وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ، وَأَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ

(آگاه باشيد خداوند مرا به نبرد با سرکشان و پيمان شکنان و فساد کنندگان روي زمين، فرمان داده است، اما ناکثين پيمان شکن، با آنها نبرد کردم و قاسطين متجاوز با آنها جهاد نمودم و مارقين خارج شده از دين را برخاک ذلّت و خواري نشاندم تا نتوانند فرد و جامعه را به فساد کشانند.)[4] .

با توجّه به رهنمودهاي فوق در مي يابيم که هرگونه بي تفاوتي محکوم است،

نبايد گفت:

(به من چه، چرا دشمن تراشي کنم؟

دشمن کمش هم زياد است!)

زيرا آنجا که مصلحت جامعه اسلامي و سرنوشت انسان ها و سلامت نسل بشري مطرح است.

بايد با دشمن مبارزه کرد و با فاسدان و آلوده دامنان به جهاد برخاست و هرگونه رفاه زدگي و راحت طلبي را محکوم کرد.









  1. خطبه 1/140 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- غررالحکم ص 135 و 359 / ج 3 ص 89: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- منهاج البراعة ج 2 ص 58: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    3- شرح نهج البلاغه ج 9 ص 59: ابن ابي الحديد معتزلي (متوفاي 656 ه)

    4- شرح ابن ميثم ج 3 ص 175: بحراني (متوفاي 679 ه)

    5- غررالحکم ج6 ص459 و ج5 ص42 و48: مرحوم آمدي (متوفاي 588 ه).

  2. خطبه 2/233 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- روضه کافي ص 396: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- غرر الحکم ص 82/ ج 3 ص 69: آمدي (متوفاي 588 ه)

    3- ربيع الابرارج1 ص80 ح227: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه)

    4- محاضرات ج 1 ص 89: راغب اصفهاني (متوفاي 513 ه)

    5- غرر و عرر ص 108: وطواط (متوفاي 553 ه).

  3. نامه 14/69 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- غرر الحکم ص 76 / ج 4 ص 218: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- شرح ابن ميثم ج 5 ص 221: بحراني(متوفاي 679 ه)

    3- بحار الانوار ج33 ص508 ح707: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    4- مناقب: ابن شهر آشوب (متوفاي 588 ه)

    5- منهاج البراعة ج 3 ص 238: ابن راوندي (متوفاي 573 ه).

  4. خطبه 112/192 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).