ضرورت جاذبه و دافعه در زندگي اجتماعي با مردم
امام علي عليه السلام در آداب معاشرت هشدار مي دهد که: لا تَصْحَبِ المائِقَ فَإِنَّهُ يَزَيِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ يَوَدُّ اَنْ تَکوُنَ مِثلَهُ (با احمق و نادان معاشرت و روابط دوستانه نداشته باش که کارهاي احمقانه اش را برايت جلوه مي دهد و دوست دارد تو مثل او باشي.)[1] . و ادامه مي دهد که: وَمُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَي مَنْسَاةٌ لِلْإِيمَانِ، وَمَحْضَرَةٌ لِلشَّيْطَانِ (همنشيني با انسان هاي فاسد و هواپرست، ايمان را به دست فراموشي مي سپارد و شيطان را حاضر مي کند.)[2] . امام علي عليه السلام در تنظيم روابط اجتماعي با مردم مي فرمايد: قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ، وَبَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ... وَظُلْمُ الضّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ (به نيکوکاران نزديک شو که از آنان خواهي شد، و از اهل شر و بدي دور کن تا از آنها به کنار باشي و بدان که ستم کردن بر ناتوان ستم است.)[3] . آنگاه به علل ضرورت «دافعه» اشاره مي فرمايد که: فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ، وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ، لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَي فَيَتَّبِعَهُ، وَلَا بَابَ الْعَمَي فَيَصُدَّ عَنْهُ. وَذلِکَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ! (چهره انسان فاسد بظاهر چهره انسان است و قلب او مانند قلب حيوان، راه هدايت را نمي شناسد که از آن راه برود و راه هاي باطل را نمي فهمد تا آن را مسدود سازد.)[4] . به گفته مولوي: اي بسا ابليس آدم روي هست سپس کيفيت معاشرت و رعايت اصل جاذبه براي جذب دل هاي مردم را اينگونه مطرح فرمود که: خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ. (با مردم بگونه اي معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک بريزند و اگر زنده مانيد به شما عشق ورزند و ابراز علاقه کنند.)[5] .
براي رشد و تکامل خوبي ها و خوبان، و تنبيه و بازپروري بدکاران، بايد اصل «جذب و دفع» را در روابط اجتماعي و زندگي با مردم بکار گيريم.
پس به هر دستي نبايد داد دست
1- عيون الاخبار ج 3 ص 79: ابن قتيبة (متوفاي 276 ه) 2- تحف العقول ص 205: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه) 3- اصول کافي ج2 ص376 و640 ح2: کليني (متوفاي 328 ه) 4- مصادقة الاخوان ص 52: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه) 5- منهاج البراعة ج 3 ص 380: ابن راوندي (متوفاي 573 ه). 1- غررالحکم ج 5 ص 12 و 103 و 422 و 423: آمدي (متوفاي 588 ه) 2- اصول کافي ج1 ص45 ح6: کليني (متوفاي 328 ه) 3- بحارالانوار ج72 ص252 ح28 ب66: مجلسي (متوفاي 1110ه) 4- مستدرک الوسائل ج8 ص456 ب91 ح9: محدّث نوري (متوفاي 1320ه). 1- ربيع الابرار(باب العز والشرف) ج4 ص86 ح396: زمخشري معتزلي (متوفاي 538 ه) 2- شرح نهج البلاغه ج 2 ص 132: ابن ابي الحديد معتزلي (متوفاي 656 ه) 3- منهاج البراعة ج 1 ص 359: ابن راوندي (متوفاي 573 ه) 4- غررالحکم ج 6 ص 185 و 197 و 278 و 308: آمدي (متوفاي 588 ه). 1- من لايحضره الفقيه ج 4 ص 277: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه) 2- تذکرة الخواص ص132: ابن جوزي حنفي (متوفاي 654 ه 3- کتاب أمالي ص595 م26 ح6/1232: شيخ طوسي (متوفاي 460 ه) 4- مجموعه ورام ص 379 ج 1: شيخ ورام (متوفاي 605 ه) 5- غرر الحکم ج 3 ص 452: آمدي (متوفاي 588 ه) 6- بحارالانوار ج71 ص167 ح35: مجلسي (متوفاي 1110ه).