سيرة النّبيّ و الانبياء الالهيّين











سيرة النّبيّ و الانبياء الالهيّين



وَلَقَدْ کَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله کَافٍ لَکَ فِي الْأُسْوَةِ، وَ دَلِيلٌ لَکَ عَلَي ذَمِّ الدُّنْيَا وَعَيْبِهَا، وَکَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَ مَسَاوِيهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا، وَوُطِئَتْ لِغَيْرِهِ أَکْنَافُهَا، وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا، وَزُوِيَ عَنْ زَخَارِفِهَا.

وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّيْتُ بِمُوسَي کَلِيمِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَيْثُ يَقُولُ:

«رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ».

وَاللَّهِ، مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً يَأْکُلُهُ، لِأَنَّهُ کَانَ يَأْکُلُ بَقْلَةَ الْأَرْضِ، وَلَقَدْ کَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَي مِنْ شَفِيفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَتَشَذُّبِ لَحْمِهِ.

وَإِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُودَ صلي الله عليه وآله صَاحِبِ الْمَزَامِيرِ، وَقَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَلَقَدْ کَانَ يَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِيَدِهِ، وَيَقُولُ لِجُلَسَائِهِ:

أَيُّکُمْ يَکْفِينِي بَيْعَهَا! وَيَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِيرِ مِنْ ثَمَنِهَا.

وَإِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِي عِيسَي بْنِ مَرْيَمَ عليه السلام، فَلَقَدْ کَانَ يَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَيَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَيَأْکُلُ الْجَشِبَ، وَکَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ، وَسِرَاجُهُ بِاللَّيْلِ الْقَمَرَ،

وِظِلَالُهُ فِي الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا، وَفَاکِهَتُهُ وَرَيْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ؛ وَلَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ، وَلَا وَلَدٌ يَحْزُنُهُ، وَلَا مَالٌ يَلْفِتُهُ، وَلَا طَمَعٌ يُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ، وَخَادِمُهُ يَدَاهُ!

ترجمه: سيري در زندگاني پيامبران عليه السلام

(براي انتخاب الگوهاي ساده زيستي)

براي تو کافي است که راه و رسم زندگي پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله را اطاعت نمايي، تا راهنماي خوبي براي تو در شناخت بدي ها و عيب هاي دنيا و رسوايي ها و زشتي آن باشد، چه اينکه دنيا از هر سو بر پيامبر صلي الله عليه وآله بازداشته و براي غير او گسترانده شد، از پستان دنيا شير نخورد، و از زيورهاي آن فاصله گرفت. اگر مي خواهي دومي را، موسي عليه السلام و زندگي او را تعريف کنم، آنجا که مي گويد: (پروردگار، هر چه به من از نيکي عطا کني نيازمندم).[1] به خدا سوگند، موسي عليه السلام جز قرص ناني که گرسنگي را برطرف سازد چيز ديگري نخواست، زيرا موسي عليه السلام از سبزيجات زمين مي خورد، تا آنجا که بر اثر لاغري و آب شدن گوشت بدن، سبزي گياه از پشت پرده ي شکم او آشکار بود. و اگر مي خواهي سوّمي را، حضرت داوود عليه السلام صاحب ني هاي نوازنده، و خواننده بهشتيان را الگوي خويش سازي، که با هنر دستان خود از ليف خرما زنبيل مي بافت، و از همنشينان خود مي پرسيد چه کسي از شما اين زنبيل را مي فروشد؟ و با بهاي آن به خوردن نان جوي قناعت مي کرد. و اگر خواهي از عيسي بن مريم عليه السلام بگويم، که سنگ را بالش خود قرار مي داد، لباس پشمي خشن به تن مي کرد، و نان خشک مي خورد، نان خورش او گرسنگي، و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمين بود، ميوه و گُل او سبزيجاتي بود که زمين براي چهارپايان مي روياند، زني نداشت که او را فريفته خود سازد، فرزندي نداشت تا او را غمگين سازد، مالي نداشت تا او را سرگرم کند، و آز و طمعي نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد، مرکب سواري او دو پايش، و خدمتگزار وي، دست هايش بود.









  1. سوره قصص آيه 24.