مخالفت عايشه با علي











مخالفت عايشه با علي



چون عايشه حج بگزارد و به جانب مدينه بازگشت، عُبَيد بْنِ سَلمَة اللَّيثي که معروف به ابن أُمّ کلاب بود عايشه را استقبال کرد. عايشه از او پرسيد: حال چيست؟

عُبَيْد گفت: عثمان را بکشتند.

عايشه پرسيد: بعد از آن چه کردند؟

گفت: با عليّ بن ابي طالب (ع) بيعت کردند.

عايشه گفت: کاشکي آسمان بر زمين اُفتادي تا اين روز نديدمي و اين نشنيدمي. به خداي که عثمان را به ظلم بکشتند و خون او بي جرم ريختند، والله که يک روز از عُمر عثمان از جمله ي عمر علي (ع) بهتر بود. از پاي ننشينم تا خون عثمان را طلب نکنم.

عُبَيد گفت: چرا چنين مي گويي؟ نه تو در حقّ علي (ع) ثناها مي فرمودي و مي گفتي که امروز در روي زمين هيچ کس در نزد خداي سُبْحانه از علي ابوطالب (ع) گراميتر نيست؟ اکنون چرا او را دشمن مي داري و خلافت او را نمي پسندي؟ نه هم تو مردمان را بر کشتن عُثمان تحريص مي کردي که اين پير کفتار را بکشيد؟ اکنون چه افتاده که چنين مي گويي؟

عايشه گفت: در آن وقت اين سخن مي گفتم، اکنون چون خبر آن يافتم، از آن

[صفحه 2]

بازگشتم. عثمان از شما توبه خواسته بود. چون توبه کرد و از گناهان پاک شد، او را بکشتيد. به خداي[ 163ب[ که خون او بازخواهم و در اين کار خاموشي نگيرم.

عُبَيْد گفت: اي اُمّ الْمؤمنين! والله که نيک نمي کني و ميان امّت مصطفي (ص) غوغا و تفرقه مي افکني، بسا فتنه ها که انگيخته شود و بس خونها که ريخته گردد.

عايشه سخن عُبَيد را وقعي نگذاشت و از نيمه ي راه بازگشت و جانب مکّه گرفت.


صفحه 2.