فليسوفان و انديشمندان












فليسوفان و انديشمندان



به گواهي تاريخ، کمتر فيلسوف و انديشه مندي است که در خلق و خوي، ناموزوني و نا هنجاري نداشته باشد. اغلب در سراپرده ي اوهام، گرفتار تضاد فکري و عملي بوده اند و از اراده ي عمل بي نصيب و به جامعه و به خانواده بي علاقه. گاهي آشوبگر و کينه توز و دلبسته ي نام و پيشي.

افلاطون و نيچه و هگل و لوسين و دانت و ديگر از متفکرين نامي معتقدند که بسي از فيلسوفان و شاعران در عرصه ي واقعيات، مردمي ناهنجار بوده اند که يا از پليدي دروني خويش انتقام مي کشيدند يا به فراموشي پناه مي جستند يا شيفته ي فساد و تباهي مي بودند.

اغلب، نقشباز و ابن الوقت و شهوتران و سبکسر و ساده لوح و متکبر بوده اند، و بين آثارشان وشخصيتشان تضاد فراوان بوده است. بسا نفوس بي ارزش و فرومايه که دم از صدق و صفا زده اند و بسا گمراهان که راه نجات ارائه کرده اند.

بسياري از آنان، در عرصه ي اجتماع بي توفيق و شکست خورده بودند و بعضي رانده ي اجتماع؛ غمزدگان سودايي که در بازار فلسفه و هنر آوازه اي بلند داشتند؛ اما بيماران رواني و رنجوران بدني و در دايره ي فکر و عمل سرگردان. بسياري از آنان گوشه گير و عزلت نشين و در برابر حوادث ناشکيبا و زودشکن، بي قدم صدق و عمل صدق.

بسياري ديگر از آن گروه، زير کلمات زيبا و نقاب خرد، سودجو و حقير مايه بودند. در حقيقت، آبروي کلمات و مفاهيم را به ادعاي دروغين به باد فنا دادند و همه چيز

[صفحه 9]

من جمله، سخنان بلند و معاني دلکش را وسيله ي ددمنشي و خودنمايي ساختند. بالجمله، ناموران تاريخ از زمره ي جهانداران و خردمندان و سخندانان و پارسايان، بيشتر، از زندگاني عملي دور بودند و مردم اجتماع را نمي شناختند و به نيازهاشان آگاه نبودند و به آن توجهي نمي نمودند و از همه ي خصايل انساني بر خورداري نداشتند و اگر هم سعادت بشر را به باد ندادند، سعادتي هم نياوردند، در برابر جباران ستمگر و توانمندان خاکسار بودند؛ گروهي غرق در ناز و تنعم در کاخهاي زيبا، و گروهي فرسوده ي تنگدستي در حجره هاي تنگ و تار. هيچ يک، همه ي مناطق حيات بشر را نمي ديدند و تجربه ي عيني نداشتند، حتي متفکران آزادانديش و پاکيزه مانند سقراط و کونفوسيوس و بودا، اگر چه جنبش روحاني و معنوي در جامعه ي بشري پديد آوردند، اما براي حکومت به ميزان، و بهروزي اجتماعات و افراد، سخني نداشتند و بعض ديگر از شهرگان تاريخ، با همه ي صميميت، جز به حيات مادي بشر نظري نداشتند.


صفحه 9.