ناموران تاريخ












ناموران تاريخ



دستمايه ي مردان سياست و جنگ در تاريخ چيست؟ گروهي مانند آتيلا و نرون و چنگيز و تيمور که يکسره از هر خوي انساني بر کنار بوده اند و هنري جز کشتن و چپاول نداشته اند و فخر مي کرده اند که بر جاي سم اسبشان هرگز گياه نخواهد رست، از موضوع سخن بيرون اند که سخن از آدمي است نه از ديو ودد. اما از آنانکه دعوي تمدن و شرف انساني داشته اند بسي به تصنع که شيوه ي فريبکاران است نقاب انسان صفتي بر چهره داشته اند و چند يهودا در کسوت مسيحا بوده اند؛ حتي آنان که دفتر تاريخ در ستايش آنان از اندازه گذشته است، مانند «مارک - اورل» يگانه امپراطور فيلسوف، از کيسه ي فقيرترين مردم ديار خويش و از مال بيوه زنان و در يوزه گران و روسبيان، کاخ مجلل مي آراستند و تنعم مي کردند و کيسه مي انباشتند، و اغلب فن کشتار را نبوغ و امتياز خود مي پنداشتند.

بيشتر، بندگان هوس، ديوانگان انتقا مجويي، ماجرا آفرين و فريبکار، لافزن و دروغ پرداز که براي خيره ساختن مردم از عظمت دروغين خويش به هر نيرنگ و نا مردمي دست مي زدند و فرونشاندن خشم و عطش خودستايي را، با کشتار بيدريغ و تاراج بي محابا، مال مي اندوختند و جهان را و يرانه مي ساختند، در بند نام و ننگ ابلهانه، بندگان شهرت و افتخارات موهوم، دلبسته ي تنديس و مديحه سرايي، در پيروزي بي خويشتن و ديوانه، در شکست زبون و نالان، از روي لاشه ها گذر مي کردند تا به کام پست خود رسند، مال و جان و عفت و شرف مردمان را بازيچه ي هوسهاي خود مي کردند. بتان زرين که جز تاختن و کشتن و سوختن و غارت کردن هنري نداشتند حتي به فرزند خود ترحم نمي کردند، کسان و نزديکان را بر جان و مال و شرف مردمان چيره مي داشتند.

باري، مملوکان فرومايه ي تن، و بندگان شهوت، تاريخشان، تاريخ بيدادگريهاست. خمير مايه ي وجودشان، شر و خود خواهي؛ بشر را به اسارت کشيدند تا عظمت خود را

[صفحه 8]

مجسم و مدلل سازند. بيشتر اينان عظمتي جادويي و فريبکارانه داشتند، پرده هاي ابتذال وفريب بر چشم مردم کشيدند؛ اسيران نوميدي و اضطراب و شک. آري بسا که کارگاه زمان روزگاري موقت بر مردم بي اعتبار رنگ عظمت زند و به غلط مقامي ممتاز به آنان دهد اما هم آن کارگاه، دير و وزود، ز يور و جلاي نيرنگ را از چهره ي منفورشان زدوده است.

سياستمداران هميشه در خدمت خونخواران، قريحه و نيرو را در طبق اخلاص مي گذاشتند، تا مطامع آنان را تسکين دهند و اعمال پليدشان را توجيه کنند؛ چه ننگها و نا مردميها کردند که قلم از باز گفتن آن شرمناک است.


صفحه 8.