در معراج به رسول خدا گفته شد راهنما و هادي امت ...











در معراج به رسول خدا گفته شد راهنما و هادي امت علي بن ابيطالب است



رواياتي است که دلالت دارد در معراج به رسول خدا گفته شد

[صفحه 200]

که: راهنما و هادي امت علي بن ابيطالب است. مجلسي از «تفسير فرات بن ابراهيم» با سند خود از براء بن عيسي تميمي مرفوعا از حضرت ابي جعفر عليه السلام روايت مي کند که فرمود: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: لما اسري بي الي السماء لم يکن بيني و بين ربي ملک مقرب و لا نبي مرسل، ما سالت ربي حاجة الا اعطاني خيرا منها فوقع في مسامعي «انما انت منذر و لکل قوم هاد» فقلت: الهي انا المنذر فمن الهادي؟ فقال الله: يا محمد ذاک علي بن ابيطالب، آية المهتدين و امام المتقين و قائد الغر المحجلين من امتک برحمتي الي الجنة.[1] .

«حضرت امام محمد باقر عليه السلام از رسول خدا روايت کرده اند که آن حضرت فرمود: چون در شب معراج مرا به سوي آسمان بردند به جائي رسيدم که ميان من و پروردگار من هيچ حجاب و فاصله اي نبود. نه در آنجا فرشته مقربي و نه پيامبر مرسلي بود. چيزي از خدا در آنجا نخواستم مگر آنکه بهتر از آن را به من عنايت نمود در آن هنگام در خاطرم آيه انما انت منذر و لکل قوم هاد گذشت. عرض کردم: بار پروردگار من مرا منذر و دعوت کننده به دين و شريعتت قرار دادي، هادي و راهنماي اين امت کيست؟ خطاب رسيد: اي محمد راهبر و راهنما علي بن ابيطالب است، او امام و پيشواي راه يافتگان و متقيان و آيه و علامت هدايت شدگان و سر خيل جمعيت نشانداران از خوب چهرگان به نور خدا در روز بازپسين است که آنان از امت تو را رهبري نموده و به رحمت من داخل در بهشت خواهد نمود».

و حاکم حسکاني با سلسله سند خود از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت کرده است که قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: ليلة اسري بي ما سالت ربي شيئا الا اعطانيه [و] سمعت مناديا من خلفي يقول: يا محمد «انما انت منذر و لکل قوم هاد». قلت: انا المنذر فمن الهادي؟ قال: علي الهادي المهتدي القائد امتک الي جنتي غراء محجلين برحمتي.[2] «رسول خدا فرمود: شبي که مرا به معراج بردند هر چه از خداي خود طلب کردم به من عطا فرمود و شنيدم که کسي از پشت سر من مرا صدا مي زد و مي گفت: اي محمد تو منذر هستي و براي هر امتي يک راهنمائي است. من گفتم: من دعوت کننده و منذر هستم راهبر و راهنما کيست؟ گفت: آن علي بن ابيطالب

[صفحه 201]

است که او هادي و مهتدي است يعني راهبر و راه رفته اوست که امت ترا به سمت بهشت من مي رساند. و امت تو سپيد چهره و نوراني صورت با علائم و نشان هاي توحيد به رحمت من خواهند پيوست».

و از اين جاست که ابونعيم اصفهاني با سه طريق از حذيفة بن اليمان روايت کرده است که قال: قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: ان تستخلفوا عليا- و ما اراکم فاعلين- تجدوه هاديا مهديا يحملکم علي المحجة البيضاء.[3] «حضرت رسول خدا فرمود: اگر پس از من علي بن ابيطالب را به خلافت قبول کنيد- و من شما را چنين مردمي نمي بينم که بگذاريد او خليفه مسلمين گردد- او را راهبر و راهرو خواهيد يافت که شما را در راه مستقيم و روشن سير دهد».

و اين روايت را ابوالفتوح در تفسير خود روايت نموده است و سپس گفته است: در اينجا اشارتي است و در آن اشارت براي تو بشارتي است و آن اينکه رسول خدا علي بن ابيطالب را هادي و مهدي گفته است و از طرفي (چون مي دانيم طبق آيه و لکل قوم هاد) امام اول هادي و امام آخر هم که مهدي است و در اين صورت نجات براي تو مسلم است چون رسول خدا فرموده است: لن تهلک الرعية و ان کانت ظالمة مسيئة اذا کانت الولاة هادية مهدية. «رعيت و توده مردم گر چه ستمکار و بد عمل باشند هيچگاه به هلاکت نخواهند افتاد مادامي که رهبران و زمامداران امور، خود راه يافته و راهبر باشند». نديده اي که شاعر چه خوب سروده است:


تلقي الامان علي حياض محمد
تولاء مخرفة و ذئب اطلس


لاذي يخاف ولا لذلک جرأة
يهدي الرعية مااستقام الريس[4] .


اين بيت ها از کميت، شاعر اهل بيت است و او شيعي مذهب بوده است و از اين اندوه مي خورد که حق آل محمد را ديگران غصب کرده و منحصر در خود نموده اند و اشاره به ظهور قائم آل محمد مي کند که در آن زمان که عدل محض سراسر جهان را فرا گيرد گوسفند از گرگ نمي ترسد و گرگ نيز به گوسفند تعدي و تجاوز نمي کند و معني شعر چنين مي شود: «در وقت حکومت آل محمد در کنار حوض هاي

[صفحه 202]

رحمت و عدل، گرک تيره رنگ و گوسفند بچه دار با کمال آرامش و امان در برابر هم ايستاده و آب مي خورند. نه گوسفند از گرگ مي هراسد و نه براي گرگ جرأت تعدي و تجاوز است. آري وقتي که پيشوا و رئيس راست و درست باشد رعيت و توده ي جمعيت را به راه کمال و آرامش و عدل و انصاف رهبري خواهد نمود».

و از اينجاست که زرقاء کوفيه اعلان به عدل اميرالمؤمنين عليه السلام در برابر معاوي بن ابي سفيان مي کند و به آيه ي انما انت منذر و لکل قوم هاد استشهاد مي کند. حاکم حسکاني با اسناد خود از عبدالله بن عامر روايت کرده است که او گفت: ازعجت الزرقاء الکوفية الي معاوية فلما دخلت عليه قال لها معاوية: ما تقولين في مولي المؤمنين علي؟ فانشأت تقول:


صلي الاله علي قبر تضمنه
نور فأصبح فيه العدل مدفونا


من حالف العدل والايمان مقترنا
فصار بالعدل والايمان مقرونا


فقال لها معاوية: کيف غررت فيه هذه الغريرة؟ فقالت: سمعت الله يقول في کتابه لنبيه: «انما أنت منذر و لکل قوم هاد» المنذر رسول الله والهادي علي ولي الله».[5] .

«زرقاء را که يک زن از اهل کوفه بود به سوي معاويه بردند، چون بر او داخل شد معاويه گفت: در حق علي مولاي مؤمنان رأيت چيست؟ زرقاء دو بيت شعر انشاء نم و مفاد آن اين است: «درود و رحمت خدا بر آن قبري باد که نور، آن را خود فرا گرفت و در آن قبر، عدالت نيز مدفون شد. آن کسي که با عدالت و ايمان هم سوگند شد و با آنها معاهده کرد که پيوسته با آنها قرين باشد و بنابراين پيوسته با عدل و ايمان قرين و ملازم شد». معاويه به او گفت: اين گونه مدائح را درباره ي او از کجا يافتي؟ زرقاء گفت: از خدا شنيدم که در کتاب خود که بر پيمبش فرستاد گفت: انما انت منذر و لکل قوم هاد. منذر رسول خدا و هادي علي بن ابيطالب ولي خداست».

و همچنين در وقتي که قيس بن سعد بن عباده در مدينه هنگام سفر معاويه بعد از شهادت حضرت امام حسن عليه السلام با او روبرو شد و مطالبي تند بين طرفين

[صفحه 203]

رد و بدل شد از جمله مناقبي را که قيس بن سعد درباره ي اميرالمؤمنين به معاويه مي گويد استشهاد به آيه ي انما انت منذر و لکل قوم هاد است که قيس مي گويد در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام نازل شده است.[6] .


صفحه 200، 201، 202، 203.








  1. «بحارالانوار» ج 9 ص 76.
  2. «شواهد التنزيل» ج 1 ص 296.
  3. «مناقب» ابن شهرآشوب ج 1 ص 567، و «بحارالانوار» ج 9 ص 75 نقلا عن «المناقب».
  4. «تفسير ابوالفتوح رازي» ج 6 ص 463.
  5. «شواهد التنزيل» ج 1 ص 302.
  6. «غاية المرام» ص 236 حديث چهاردهم نقلا عن سليم بن قيس هلالي کوفي، و «تفسير برهان» ج 1 ص 519.