هاني بن نمره مرادي











هاني بن نمره مرادي



«هاني بن نمره» از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام[1] و مردي شجاع و نيرومند بود. وي با يارانش از قبيله «حضرموت» در جنگ صفّين گروهي از شاميان را به هلاکت رساند.

«محمّد بن عتبه کندي» نقل مي کند که گفت: از قبيله ما جواني شجاع و دلاور به نام «هاني بن نمر» بود که مانند شيرِ بيشه مي جنگيد، در يکي از روزهاي جنگ صفين که يکي از مردان بسيار دلاور شامي به معرکه نبرد آمد و مبارز طلبيد، هيچ کس از حضرموتي ها پاسخ وي را ندادند و حاضر نشدند به جنگ او بروند. در اين موقع هاني خطاب به گروه قبيله خود گفت: سبحان اللَّه! چه چيزي مانع شده که يک نفر از شما مقابل او نمي رود. اگر من بيمار و دچار ضعف و ناتواني شديد نبودم، بي گمان به جنگِ او مي رفتم. اما هيچ يک از قبيله حضر موت به مرد شامي پاسخ ندادند، آن گاه خود اين جوان (هاني بن نمر) به ميدان شتافت. هم رزمانش به وي گفتند: سبحان اللَّه! تو با اين حال بيماري به ميدان مي روي؟ او گفت: به خدا قسم به جانب او مي روم ولو کشته شوم.

هنگامي که هاني پا در ميدان نبرد گذاشت، و مرد شامي را ديد او را شناخت که از قوم حضرموت است، و «يعمر بن اسيد» (اسد) است و با وي قرابت و نزديکي دارد، لذا «يعمر» به «هاني» گفت: تو فاميل مني، بازگرد چون دوست دارم شخص ديگري به جنگ من بيايد و من نمي خواهم تو را به قتل برسانم. اما هاني گفت: من بيرون نيامدم جز آن که خود را براي مرگ آماده کرده ام. در نسخه اي ديگر است که گفت: و به خدا قسم برنمي گردم و مي جنگم تا امروز کشته شوم؛ بنابراين پروايي ندارم که به دست تو يا به دست ديگري کشته شوم. سپس به خويشاوند شامي خود نزديک شد و گفت: اي خدا! در راه تو و در راه رسولت و براي ياري پسرعموي پيامبرت مي جنگم.»

آن گاه هر دونفر با هم جنگيدند و شمشير زدند، اما طولي نکشيد که هاني طرف مقابل (يعمر بن اسيد) را به هلاکت رساند، در اين ميان افرادي از سپاه شام به کمک وي آمدند و ياران هاني نيز به کمک هاني شتافتند. با اين اتفاق، جنگ بين دو گروه شدت يافت و جمعي - حدود 32 نفر - در اين جريان کشته شدند. اميرالمؤمنين عليه السلام هنگامي که چنين ديد دستور داد همه گروه ها حمله کنند و هر گروهي از سپاه امام عليه السلام به گروه مقابل خود از سپاه شام حمله کردند؛ به طوري که چيزي جز صداي شمشير شنيده نمي شد، حملات به قدري بالا گرفت که در اين مرحله از جنگ سپاه اسلام نتوانست نماز را کامل بخواند، بلکه در هنگام نماز به ذکر تکبير اکتفا کردند....[2] .







  1. رجال طوسي، ص 62، ش 5.
  2. ر. ک: وقعة صفّين، ص 393.