مبارزه در صفين











مبارزه در صفين



طبق نقل برخي از مورخان، اميرمؤمنان عليه السلام در جنگ صفين عمّار ياسر را بر سواران و عبداللَّه بن بديل را بر پيادگان گماشت و لوا و پرچم سپاه را به دست هاشم مرقال داد.[1] او در روز دوم با نيروهاي رزمنده تحت امرش از سواره و پياده به مصاف ابوالأعور سلمي سردار سپاه شام رفت و تمام روز را سرگرم نبرد بودند، سواران با سواران و پيادگان با پيادگان جنگ کردند و شام گاهان به اردوگاه خود بازگشتند.[2] .

زيد بن وهب جهني نقل مي کند که: روزي علي عليه السلام پرچم سپاه را به هاشم مرقال داد، و در آن روز هاشم دو زره به تن کرده بود، امام عليه السلام از روي مزاح به او فرمود: اي هاشم آيا خوفي بر جان خودت نداري که يک چشم داري و ترسو باشي؟

هاشم در پاسخ امام عليه السلام عرض کرد: به زودي خواهي دانست که خوفي ندارم، به خدا سوگند چنان به ميان جبهه هاي اين اعراب يورش خواهم برد، مانند کسي که به قصد آخرت دست از دنيا کشيده باشد. سپس نيزه اي گرفت ولي همين که آن را تکان داد، شکست، بعد نيزه ديگري در دست گرفت و حرکت داد، آن را خشک و غيرقابل انعطاف يافت، آن را به دور انداخت، بعد نيزه اي نرم خواست و رايت را بر آن بست، و چون پرچم را به عزم ميدان به اهتزاز در آورد، مردي از قبيله بکر بن وائل و از ياران هاشم چند بار فرياد برآورد: به پيش اي هاشم، به پيش اي هاشم، بعد به او گفت: اي هاشم تو را چه شده باد در گلو انداخته اي آيا ترس و بزدلي بر تو چيره شده است؟

هاشم سؤال کرد: صاحب صدا کيست؟ گفتند: فلاني است. با اشاره به او گفت: آري او اهل و سزاوار چنين سخني است، بنابراين من پيش مي روم چون ديدي من بر زمين افتادم، تو پرچم را برگير و حمله کن، سپس خطاب به ياران خود گفت:

بندهاي کفش و کمربندهاي خويش را محکم ببنديد، هرگاه ديديد که من پرچم را سه بار به حرکت در آوردم، بدانيد که آهنگ حمله دارم، البته نبايد هيچ کس از شما در حمله ها از من پيشي بگيرد.

بعد هاشم به لشکرهاي متعدد شاميان نگريست و نام هر يک را پرسيد و در نهايت، نبرد با لشکر عمرو عاص را انتخاب نمود و به سوي وي حمله ور شد.

هاشم در اين روز از نبرد صفين مردانه و با سرعت و شدت به سوي خيمه عمروعاص پيش رفت و جنگي نمود که تا آن روز کسي مثل آن را نشنيده بود و کشته هاي بسيار از دو لشکر روي زمين افتاد.[3] .







  1. همان، ص 205؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 26.
  2. وقعة صفين، ص 214؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 29.
  3. وقعة صفين، ص 328 - 326؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 8، ص 11.