شاهد اندوه امام











شاهد اندوه امام



سيد رضي در نهج البلاغه از نوف بکالي نقل مي کند: امير مؤمنان علي عليه السلام روزي در کوفه بر روي سنگي ايستاد و خطاب به مردم کوفه خطبه اي خواند و پس از حمد و ثناي الهي و سفارش مردم به تقوا و پرهيزگاري و بي رغبتي به دنيا، سفارش نمود و در بي وفايي دنيا و اين که دنيا حتي به سليمان بن داود هم وفا نکرد، مطالبي بيان نمود. سپس از مردم کوفه بسي شکوه کرد، و در ادامه خطبه که از محتواي بسيار بالايي برخوردار است، در فراق اصحاب با وفايش که در صفين جان خود را در طبق اخلاص نهاده و زندگي خود را در راه او فدا نمودند، اشک ماتم ريخت.

نوف مي گويد: حضرت دست به محاسن شريف خود زد و بس طولاني گريست سپس فرمود: اي بندگان خدا، پيش به سوي جهاد، پيش به سوي جهاد، آگاه باشيد من خود از هم امروز مهياي جهادم و لشکر را به سوي اردوگاه حرکت مي دهم، هر کس مي خواهد به سوي پروردگارش کوچ کند و به او بپيوندد، همراه من از شهر خارج گردد و راهي اردوگاه شود.

حضرت پس از اين بيانات، براي فرزندش حسين عليه السلام پرچمي با ده هزار نفر و براي قيس بن سعد نيز پرچمي با ده هزار نفر و براي ابو ايوب انصاري نيز پرچمي با ده هزار جنگجو و براي ديگر فرماندهان و امراي سپاه خود پرچم هايي بر افراشت و نيروهايي تحت فرمان آنان سازمان داد اما هزار حيف که هنوز جمعه نگذشته بود، که دست پليد ابليس از آستين ابن ملجم مرادي جنايت کار بيرون آمد و امام هدايت را مصدوم و مجروح ساخت. سپاه اميرالمؤمنين عليه السلام در نخيله قبل از آن که حرکت کند از ضربت خوردن آن حضرت باخبر شد و از اردوگاه برگشت و هم چون گله اي که شبان خود را از دست داده و گرگان از هر سو به آنها حمله ور شده بودند در آمديم.[1] .







  1. نهج البلاغه، خطبه 182؛ تفصيل بيشتر در شرح حال «هاشم مرقال» آمده است.