نابغه جعدي (قيس بن عبداللَّه جعدي)











نابغه جعدي (قيس بن عبداللَّه جعدي)



درباره اسم «نابغه» بين مورخان اختلاف است: بعضي او را «نابغه فرزند قيس» و برخي او را «حبان فرزند قيس» و گروهي او را «قيس فرزند عبداللَّه» ناميده اند.

نام جدش جعده است و کنيه اش «ابو ليلي» بوده، وي معروف به «نابغه جعدي» از شاعران و اصحاب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است که داراي عمري طولاني بود و در صفّين نيز همراه اميرمؤمنان عليه السلام مجاهدت کرد. وي در کوفه ساکن شد و معاويه او را با يکي از واليانش به اصفهان اعزام کرد. او در سال هفتاد هجري در اصفهان از دنيا رفت. گفته شده سن او در هنگام وفات 180 سال بوده و بعضي 240 سال گفته اند.

وي در عصر جاهليّت موحّد بود و از خمر و اسکار دوري مي کرد و از بت و پليدي ها اجتناب مي ورزيد و معتقد به دين حنيف ابراهيم عليه السلام بود، استغفار مي کرد، روزه مي گرفت و از کارهاي بيهوده دوري مي جست.

طبق نقل بغدادي، نابغه دويست بيت شعر در محضر رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله سرود که حضرت از او تعجب کرد و او را تمجيد نمود.[1] از جمله سه بيت به هنگام شرف يابي به محضرت آن حضرت.[2] .

نابغه، بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله به امامت اميرالمؤمنين عليه السلام اعتقاد داشت و در اين باره شعري هم سروده است و پس از آن که علي عليه السلام به خلافت رسيد، او با حضرت بيعت کرد و در صفين در رکاب حضرت جنگيد و در يکي از شب هاي صفّين که بر او سخت گذشت، اشعار جالبي را سرود.[3] .

نقل است که وي پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله با «عمران بن حصين» و «قيس بن حرمه» در راه با هم ملاقات کردند، نابغه پرسيد: «علي در چه حالي است؟» آن دو گفتند: «علي مشغولِ تجهيز پيکر مطهر پيامبر است» در همين جا او در تقدم علي عليه السلام به مقام امامت و ولايت مؤمنان سه بيت سرود:


قولاً لا صلع هاشم إن أنتما
لاقيتماه لقد حللت أُرومها


و اذا قريش بالفخار تساجلت
کنت الجدير به و کنت زعيمها


و عليک سلّمت الغداة بِامرةٍ
للمؤمنين فما رعت تسليمها


- اي عمران و قيس اگر پيشاني سفيد هاشمي [علي عليه السلام] را ملاقات کرديد. به او بگوييد:

- هرگاه قريش به فخر و عزت مسجل شود، تو به آن سزاوارتر و زعيم آن خواهي بود.

- اگر فردا به مقام اميرالمؤمنيني رسيدي، پس نبايد آن را رها کني.[4] .

وي عمرش را در ميدان هاي نبرد و به زهد و تقوا گذرانيد و علاوه بر جهاد با دشمنان اسلام به جهاد با نفس پرداخته و مدام مشغول نماز و تلاوت قرآن و تسبيح بوده است. و در زمان حکومت عبداللَّه بن زبير در سنين بسيار طولاني، دار فاني را وداع گفت.[5] .







  1. اعيان الشيعه، ج 8، ص 66.
  2. الاغاني، ج 5، ص 14 - 8؛ الاصابه، ج 6، ص 391؛ امالي مفيد، ص 225، مجلس 26.
  3. امالي مفيد، ص 265، مجلس 26.
  4. اعيان الشيعه، ج 8، ص 65.
  5. اسدالغابه، ج 5، ص 2؛ ر. ک: اعيان الشيعه، ج 8، ص 65.