شهادت مسيب پس از سليمان بن صرد











شهادت مسيب پس از سليمان بن صرد



وقتي خبر شکست طليعه سپاه شام به دست مسيّب بن نجبه، به عبيداللَّه بن زياد (فرمانده کل قواي عبدالملک مروان) رسيد بلافاصله دوازده هزار نيرو به فرماندهي حصين بن نمير به جنگ توابين فرستاد و در عين الورده اين دو لشکر برابر هم قرار گرفتند. جنگ سختي بين سپاه توابين به فرماندهي سليمان بن صرد و سپاه عبيداللَّه بن زياد در گرفت. روز سوم جنگ ده هزار نيروي ديگر به کمک شاميان آمد. در اين گير و دار که سپاهيان شام از هر طرف به توابين حمله مي بردند سليمان به ياران خود خطاب کرد و فرياد برآورد: هر کس قصد ملاقات با خدا دارد و مي خواهد از گناهش توبه کند به جانب من آيد. بعد غلاف شميشرش را شکست، جمع کثيري با او شدند و غلاف هاي شميشر را شکستند و به دشمن حمله کردند و جمع زيادي از شاميان را به هلاکت رسانده و يا مجروح کردند. سپاهيان شام به دستور حصين بن نمير دسته جمعي به سليمان حمله بردند و او را به شهادت رساندند. طبق برنامه ريزي انجام شده، پس از شهادت سليمان، مسيّب بن نجبه فرماندهي سپاه توابين را به عهده گرفت و خطاب به پيکر غرقه به خون سليمان گفت: «رحمک اللَّه يا اخي، فقد صدقت و وَفَّيتَ بما عليک، و بقي ما علينا؛ خداوند تو را رحمت کند اي برادر، صداقت کردي و به آنچه وظيفه داشتي، عمل نمودي و اينک بر ما است به آنچه باقي مانده است، عمل کنيم.» بعد پرچم توابين را برافراشت و در حالي که رجز مي خواند، به ستون دشمن حمله کرد.

مسيّب در آن روز، با شدت تمام و بسيار دلاورانه جنگيد و چندين بار بخشي از سپاه دشمن را منهزم ساخت و گروهي از سپاهيان شام را به هلاکت رساند. شدت حملات مسيّب، کار را بر شاميان تنگ کرد و لذا بر خلاف قواعد جنگي آن روزگار، که جنگ تن به تن بود، ناگهان گروهي از سپاهيان شام مسيّب را مورد حمله دسته جمعي قرار دادند، در اين حمله ناجوان مردانه سرانجام مسيّب با تيري که يزيدبن حصين به جانب او پرتاب کرد از پاي در آمد و روي زمين افتاد و به درجه رفيع شهادت رسيد و به وظيفه خود که خون خواهي از قاتلين حضرت سيدالشهدا عليه السلام و ياران و نزديکان باوفايش بود، عمل نمود و با قلبي مملو از ايمان به بارگاه احديت بار يافت، و پس از او پرچم سپاه را عبداللَّه بن سعد بن نفيل برافراشت و به نبرد با شاميان و قاتلان شهداي کربلا پرداخت.[1] .

اين حادثه دلخراش و شهادت مسيّب بن نجبه فزاري در سال 65 هجري به وقوع پيوست.[2] .







  1. تاريخ طبري، ج 5، ص 599؛ و به اختصار در کامل ابن اثير، ج 2، ص 641.
  2. همان، ج 5، ص 560؛ کامل ابن اثير، ج 2، ص 641.