مسيب در گفتگوي صلح امام حسن
مسيّب بن نجبه وقتي سخن معاويه را شنيد به امام مجتبي عليه السلام عرض کرد: شگفتي من از اين که با معاويه بيعت کرديد، تمام نمي شود. مسيّب در ادامه گفت: به نظر من به حال نخست برگرديد، زيرا معاويه پيمان ميان خود و شما را شکسته است، ما بايد به حال قبل از صلح برگرديم و پيمان را ناديده انگاريم و با او بجنگيم. امام عليه السلام در ردّ پيشنهاد مسيّب فرمود: يا مسيّب، إنّي لو أردتُ بما فعلت الدنيا لم يکن معاوية بأصبر عند اللقاء، و لا أثبتَ عند الحرب منّي، ولکنّي أردتُ صلاحکم، و کفّ بعضکم عن بعض، فارضوا بقَدَر اللَّه و قضائه، حتي يستريح بَرٌّ، او يُستراح مِن فاجر؛ اي مسيّب، من اين کار را براي دنيا نکردم که معاويه به هنگام جنگ پايدارتر و شکيباتر از من نيست، بلکه مصلحت شما را اراده کردم و اين که از ريختن خون يک ديگر دست برداريد، لذا تن به صلح دادم، پس اينک به تقدير و قضاي پروردگار راضي باشيد تا نيکوکارتان آسوده باشد و از ظلم و ستم فاجري چون معاويه خلاصي يابد.[1] .
ابوالحسن مدائني نقل مي کند: پس از آن که بين امام حسن مجتبي عليه السلام و معاويه پيمان صلح امضا شد، معاويه به کوفه آمد، چون گروهي از خوارج بر معاويه خروج کرده بودند. معاويه به امام حسن عليه السلام پيام فرستاد و تقاضا کرد که به جنگ با خوارج برود. اما حضرت عليه السلام فرمود: سبحان اللَّه، من جنگ با تو را که براي من جايز است براي صلاح حال امت و الفت ميان آنان، رها کردم، اينک چنين مي پنداري که حاضرم براي خاطر تو با کسي جنگ کنم؟ آن گاه معاويه بر فراز منبر رفت و هدف خود از جنگ با کوفيان را صرفاً حکومت بر آنان خواند نه اجراي حکام الهي.