صيفي در چنگال زياد
همين که سخن او تمام شد، زياد دستور داد او را با عصا زدند به طوري که نقش بر زمين شد، سپس گفت: اکنون کنار برويد و رهايش کنيد. پس جلو آمد و پرسيد: حال نظرت در مورد علي چيست؟ صيفي گفت: به خدا سوگند اگر با تيغ و شمشير، پاره پاره ام کني جز آن را نخواهي شنيد، که قبلاً شنيدي. زياد گفت: به خدا قسم يا گردنت را مي زنم و يا بايد علي را لعن کني؟ صيفي گفت: در اين صورت گردنم را بزن، به خدا قسم لعن او را از من نخواهي شنيد، و اگر هم جز به گرفتن جانم راضي نمي شوي پس آن را بگير که من راضي به رضاي خدايم و تو هم شقي و بدبخت خواهي شد. زياد دستور داد او را به غل و زنجير کشيدند و به زندان افکندند.[1] .
در دوراني که زياد بن ابيه از سوي معاويه حاکم کوفه بود، صيفي را نزد خود خواند و نظر او را درباره امام علي عليه السلام پرسيد. صيفي گفت: بهترين سخني که بتوان در مورد يکي از بندگان خدا از مؤمنين بر زبان راند درباره علي مي گويم.