محمّد و حکومت مصر
و اعلم يا محمّدبن ابي بکر، أنّي قد وليّتُک أعظمَ أجناديِ في نَفسيِ أهلَ مصر، فأنت مَحقُونٌ أن تُخالِفَ علي نفسِک، و أن تُنافَح عن دينک، ولو لم يکن لک الّا ساعةً مِن الدهر و لا تُسخِط اللَّه برضي أحدٍ مِن خلقه، فإنّ في اللَّهِ خَلَفاً من غيره، و ليس مِن اللَّه خَلفٌ في غيره؛ اي محمّد، بدان که من تو را سرپرست بزرگ ترين لشکرم (لشکر مصر) کرده ام، پس بر تو لازم است که با خواسته هاي دلت مخالفت کني و از دين خدا دفاع نمايي، اگر چه يک ساعت از زندگيت باقي باشد! هرگز خداوند را براي جلب رضايت کسي خشمگين مکن، زيرا خداوند خليفه و جانشين همه کس مي تواند باشد ولي هيچ کس نمي تواند جانشين خدا باشد. سپس امام عليه السلام او را به نماز سفارش کرد و فرمود: صلَّ الصلاة لوقتها الموَّقتِ لها، و لا تُعجِّل وقتَها لِفراغٍ، و لا تَؤخّرها عن وَقتها لاشتغال، و اعلم أنّ کل شي ءِ مِن عملک تَبعٌ لِصلاتک؛ نمازها را در وقت هاي تعيين شده به پادار و اين طور نباشد که در مواقع بيکاري، در اقامه آن تعجيل کني و هنگام کار آن را به تأخير اندازي و بدان که تمام اعمالت تابع نمازت خواهدبود. تا آخر نامه.[2] .
زماني که اميرالمؤمنين عليه السلام به خلافت رسيد، قيس بن سعد را به حکومت مصر - که بي سرپرست بود - برگزيد، اما بعد از اندک زماني حضرت او را عزل کرد[1] و محمّد بن ابي بکر را به جاي وي منصوب نمود و هنگامي که محمّد عازم مصر بود، حضرت نامه گويايي براي وي نوشت که در آن اصول دولت مردي و مردم داري را به وي آموخت، بخشي از نامه امام عليه السلام چنين است: