مالك و پاسخ به ياري علي











مالک و پاسخ به ياري علي



هنگامي که خبر لشکر کشي عمروعاص به کشور مصر به علي عليه السلام رسيد، آن حضرت مردم را به مسجد فرا خواند و آنان را از اين خبر آگاه نموده و به ياري محمد بن ابوبکر - حاکم مصر - فراخواند.

فرداي آن روز امام عليه السلام در محلي به نام «جرعه» منتظر مردم براي رفتن به مصر شد، اما تعداد نفرات به صد نفر هم نرسيد. اما چون با بي ميلي مردم به جنگ روبرو شد، شب هنگام در حالي که سخت نگران و افسرده بود، مردم کوفه را سرزنش کرد و از اين که از فرامين او پيروي نمي کنند، گلايه نمود.[1] .

پس از سخنان دردمندانه حضرت عليه السلام، مالک بن کعب برخاست و گفت:

اي اميرالمؤمنين، مردم را با من گسيل فرماي که جاي درنگ نيست[2] و اجر و ثواب جز در کارهاي سخت و ناخوش داده نمي شود. سپس خطاب به مردم گفت: از خدا بترسيد و دعوت امام خود را پاسخ دهيد و او را ياري نماييد و با دشمن خود جنگ کنيد. سپس عرضه داشت: اي اميرالمؤمنين، ما به سوي ايشان مي رويم.

مالک با اطاعت بي چون و چرا از فرمان حضرت عليه السلام مرهمي بر دل دردمند آن حضرت گذاشت و او را شاد نمود و حضرت بلافاصله به سعد (آزاد کرده خود) فرمود: جار بزن و به مردم بگو، همراه مالک بن کعب به مصر برويد.

از آن جا که سفر مصر سخت و داراي حوادث پيش بيني نشده اي بود، مردم کم تر اعلام حمايت کردند، لذا يک ماه طول کشيد و حدود دو هزار نفر زير پرچم کعب جمع شدند و آن گاه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

سيروا، و اللَّه ما أنتم، ما إخالکم تُدرکون القوم حتي يَنقضي أمرَهم؛

حرکت کنيد، شما چگونه ايد، به خدا سوگند گمان نمي کنم پيش از آن که کار آنان از دست بشود، به آنان برسيد.

مالک بن کعب با دو هزار نيرو به جانب مصر حرکت کردند ولي هنوز پنج شب از حرکت آنان نگذشته بود که «حجاج بن عزيه انصاري» که همراه محمد بن ابي بکر بود، از مصر آمد و به اميرالمؤمنين عليه السلام خبر داد که عمروعاص مصر را فتح کرد و محمد بن ابي بکر را به شهادت رساند.[3] .







  1. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 90 - 89؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 108 - 106.
  2. عبارت «لا عطر بعد عروس» ضرب المثل است؛ زيرا زني به نام اسماء دختر عبداللَّه که شوهري از پسر عموهايش به نام «عروس» داشت و مرد زيبايي بود، چون او مُرد، اسماء به همسري مردي درآمد که مثل شوهر اولش قيافه نداشت، در جايي عطر او ريخت، مرد به زنش گفت: عطرها ريخت. زن گفت: «لا عطر بعد عروس» يعني بعد از شوهر قبلي ام (عروس) ذخيره عطر معنا ندارد. مالک در اين جا مي خواهد بگويد: نگه داري نيرو ديگر معنا ندارد و جاي درنگ و ماندن نيست.
  3. عبارت «لا عطر بعد عروس» ضرب المثل است؛ زيرا زني به نام اسماء دختر عبداللَّه که شوهري از پسر عموهايش به نام «عروس» داشت و مرد زيبايي بود، چون او مُرد، اسماء به همسري مردي درآمد که مثل شوهر اولش قيافه نداشت، در جايي عطر او ريخت، مرد به زنش گفت: عطرها ريخت. زن گفت: «لا عطر بعد عروس» يعني بعد از شوهر قبلي ام (عروس) ذخيره عطر معنا ندارد. مالک در اين جا مي خواهد بگويد: نگه داري نيرو ديگر معنا ندارد و جاي درنگ و ماندن نيست.