شهادت مالك











شهادت مالک



مالک اشتر پس از دريافت دستورات امام عليه السلام به جانب مصر حرکت کرد، اما جاسوسان معاويه خبر دادند که مالک عازم مصر شد، معاويه سخت نگران و ناراحت شد، زيرا او چشم طمع به مصر داشت و مي دانست با حضور مالک در مصر، هرگز نمي تواند بر آن جا تسلط يابد، لذا به فکر افتاد که نگذارد مالک وارد مصر شود تا به اوضاع نابسامان آن جا سامان بخشد، ازاين رو برنامه قتل مالک را طراحي کرد.

از اين رو يکي از بردگانِ آزاد شده خانواده عمر را بر اشتر گمارد. آن مرد در نيمه هاي راه به مالک و عائله اش ملحق شد و به خدمتش کمر همت بست و در خدمت گزاري به مالک و احترام به علي عليه السلام و خاندان بني هاشم نهايت سعي و تلاش را از خود نشان داد، از همين رو مالک سخت شيفته او شد و به او اعتماد و اطمينان کرد تا اين که به قُلزم - در نزديکي رود نيل - رسيد، مالک آب طلب کرد، همان مرد خائن گفت: آيا شربت آميخته به آرد سرخ کرده مي خوري؟ او در اين محل شربت سويق را به سمي کشنده آلوده کرده بود[1] به مالک اشتر داد و مالک ساعاتي پس از نوشيدن آن جان سپرد، و بدين گونه شمشير برنده اسلام در غلاف فرو رفت. سپس همراهان مالک هر کجا آن مأمور را تعقيب کردند، وي را نيافتند.[2] .

معاويه مکر ديگري هم به کار بست و آن اين که از مردم شام خواست تا براي خلاصي از شر مالک اشتر دعا کنند، در حالي که قبلاً نقشه قتل او را کشيده و به شهادت رسانده بود.[3] .







  1. در تاريخ طبري «عسل مسموم» ذکر کرده که در نقلي ديگر آمده است.
  2. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 76؛ تاريخ يعقوبي، ج 5، ص 95 و ج 2، ص 194.
  3. ر. ک: امالي مفيد، ص 81.