ناكامي مالك تحت فشار ياران نادان











ناکامي مالک تحت فشار ياران نادان



منظره بسيار جالب قرآنها و ناله هاي عاطفه برانگيز[1] شاميان عقل و هوش را از بسياري از سربازان امام عليه السلام ربود و آنان را مبهوت و مدهوش ساخت و همان مرداني که تا ساعاتي قبل افتخار مي آفريدند و تا مرز پيروزي پيش رفته بودند، همانند افسون شدگان بر جاي خود ميخ کوب شدند. در اين ميان افراد نيرومند و با ايماني که درست راه حق را شناخته و به نيرنگ معاويه واقف بودند، چون مالک اشتر، عمرو بن حمق خزاعي، عدي بن حاتم که خوب مي دانستند معاويه مي خواهد خود را از سقوط قطعي نجات دهد، از پاي نايستادند و براي ادامه جنگ به محضر امام عليه السلام آمدند و هر کدام سخني گفتند.

مالک اشتر چنين گفت: اي اميرالمؤمنين، براي معاويه چندان نيروي رزمنده اي باقي نمانده است، و حال آن که خداي را سپاس که تو هنوز مردان بسيار داري، و بر فرض او مرداني چون مردان تو داشته باشد، اما صبر سربازان تو را ندارند، و اينک آهن را با آهن بکوب و از پروردگارت ياري بخواه.

اما اشعث بن قيس با ادامه جنگ مخالفت کرد. اميرالمؤمنين عليه السلام هم چون بر نيت ناپاک او آگاه بود، فرمود: بايد با دقت و مهلت در اين کار تأمل شود.[2] .

ولي با تحريک و دستور معاويه عبداللَّه فرزند عمرو عاص که از مقدس نماهاي جامعه آن روز بود، با سخنراني خود افراد بسياري از ساده لوحان سپاه امام عليه السلام را تحت تأثير قرار داد و نيرنگ معاويه آنان را فريب داد لذا با فرياد و شعار صلح و ترک جنگ، امام علي عليه السلام را وارد به تسليم کردند.[3] .

حضرت عليه السلام براي اتمام حجت در اين لحظات حساس و روشن شدن اذهان فريب خوردگان سخنان ارزنده اي گفت و آنان را از فريب و مکر معاويه برحذر داشت، اما تعداد زيادي از رزمندگان ميدان نبرد را ترک نموده، نزد امام آمدند و گفتند: اگر داوري قرآن را نپذيري تو را همانند عثمان مي کشيم. امام باز هم آنان را ارشاد نمود، اما اثري در دل آنان نداشت و امام با اصرار آنها دستور داد تا مالک اشتر از جنگ دست بردارد و به اردوگاه برگردد.[4] .







  1. ر. ک: وقعه صفين، ص 481.
  2. ر. ک: وقعه صفين، ص 482.
  3. ر. ک: وقعه صفين، ص 483.
  4. ر. ک: وقعه صفين، ص 490؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 49.