به نيزه كردن قرآنها و مقابله با مالك











به نيزه کردن قرآنها و مقابله با مالک



راوي گويد: چون سخنان امير مؤمنان علي عليه السلام و آمادگي براي جنگي تمام عيار با شاميان به اطلاع معاويه رسيد، عمروعاص را خواست و گفت: اي عمرو، فقط يک امشب را فرصت داريم و علي فردا براي فيصله کار بر ما حمله خواهد آورد؛ انديشه تو چيست و چه مي بيني؟

عمروعاص گفت: اي معاويه، مردان تو در قبال مردان علي عليه السلام پايداري نمي کنند تو هم از نظر اعتقاد در جنگ مثل او نيستي؛ زيرا علي عليه السلام براي خدا مي جنگدو تو براي دنيا مي جنگي، وانگهي اگر تو بر مردم عراق پيروز شوي، آنان از تو بيم دارند ولي اگر علي بر مردم شام پيروز شود، از او بيمي ندارند؛ بنابراين براي نجات از اين مهلکه و خطر قطعي بايد کاري به آن قوم پيشنهاد کني که اگر آن را بپذيرند اختلاف نظر پيدا کنند و اگر نپذيرند باز هم اختلاف پيدا کنند، آنان را به اين کار فراخوان که قرآن را ميان خودت و ايشان حکم قرار ده و با اين پيشنهاد در آن قوم به هدف خودخواهي رسيد، اين نيت در فکر من بود ولي من همواره اين پيشنهاد را به تأخير مي انداختم تا وقتي که کاملاً نيازمند آن شوي اعلام کنم. معاويه ارزش پيشنهاد عمروعاص را فهميد و به او گفت راست گفتي، لذا تصميم گرفت دستور دهد قرآنها را بالاي نيزه ها ببرند و در مقابل سپاه علي عليه السلام قرار داده و آنان را به حکميت و داوري قرآن فراخوانند.[1] .

نتيجه مشورت شوم معاويه با عمروعاص اين شد که بامداد روز بعد سپاه امام عليه السلام با نيرنگ کاملاً بي سابقه اي رو به رو شد و خدمتي که پسر عاص به طاغيان شام کرد، مايه حيات مجدد قوم اموي گرديد. سپاه شام طبق دستور معاويه با نقشه عمرو عاص هر چه قرآن به همراه داشتند بر نوک نيزه ها قرار دادند و مصحف بزرگ دمشق را به کمک ده نفر حمل نمودند، آن گاه همگي يک صدا شعار داردند که «حاکم ميان ما و شما کتاب خداست.»[2] .

اين نقشه شوم مؤثر افتاد و سپاه عراق - جز چند تن از جمله مالک اشتر - فريب اين توطئه را خوردند و سرانجام امام عليه السلام را به پذيرش آن وادار نمودند.[3] .







  1. ر. ک: وقعه صفين، ص 476 و 479؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 206 و 209.
  2. ر. ک: وقعة صفين، ص 489؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 216.
  3. ر. ک: وقعة صفين، ص 489؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 216.