مقاومت صعصعه در برابر اهانت به علي











مقاومت صعصعه در برابر اهانت به علي



يکي از روش هاي بسيار زشت خاندان بني اميه (خصوصاً معاويه) بعد از شهادت مولاي متقيان علي عليه السلام اين بود که در تمام منابر و خطبه هاي نماز جمعه آن حضرت را مورد سبّ و شتم قرار مي دادند و به او جسارت مي کردند و از او برائت مي جستند![1] اين روش تا زمان حکومت عمربن عبدالعزير ادامه يافت که با درايت و شهامت اين حاکم با انصاف اين سنت ظالمانه بر چيده شد و خطبه هاي نماز جمعه و سخنراني ها از اهانت به اميرالمؤمنين علي عليه السلام پاک گرديد.

در دوراني که لعن به حضرت امير عليه السلام به دستور معاويه رايج بود نه تنها کارگزاران و ايادي معاويه به آن حضرت جسارت مي کردند، بلکه ياران و اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام را نيز وادار به سب و لعن نسبت به آن حضرت مي نمودند! لذا مغيرةبن شعبه (عامل معاويه در کوفه) روزي صعصعه بن صوحان را احضار کرد و از او خواست که در ميان مردم حاضر شود و حضرت امير عليه السلام را دشنام دهد.

صعصعه که هرگز زير بار اين ننگ نمي رفت، پس از تهديد ناچار برخاست و طوري کلمات را ادا کرد که مغيره تصور نمود او حضرت را سب کرده است؛ ولي او توريه کرد و خود مغيره را سب نمود و چنين گفت: «اي مردم، همانا امير شما به من فرمان داده که علي را لعن کنم، پس او را لعن کنيد که خدا او را لعنت نمايد.»[2] و مراد صعصعه از مرجع ضمير «فالعنونه» و ضمير «لعنه» خود مغيره بود نه حضرت علي عليه السلام.

او نظير همين کار را در برابر معاويه در کوفه - پس از واقعه تلخ صلح امام حسن عليه السلام - انجام داد، معاويه گفت: تو با اين کار قصد لعن مرا کردي نه علي عليه السلام را، صعصعه دوباره بالاي منبر رفت و اين بار آشکار لعن کنندگان امام عليه السلام را لعن کرد، لذا معاويه او را از کوفه اخراج و به جاي ديگري تبعيد کرد.[3] .







  1. شجره خبثيه بني اميه که با سر کار آمدن معاويه جان تازه گرفت و پس از شهادت امير مؤمنان علي عليه السلام به قدرت بلامنازع تبديل گرديد براي تسلط و محکم کردن پايه هاي حکومت خويش و تضعيف علويون و خاندان رسالت برنامه ريزي حساب شده اي را به کار بستند و توانستند هزار ماه بر کشورهاي اسلامي حکومت کنند و خود را جانشين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و رهبران اسلام محمدي معرفي نمايد، از جمله کارهاي آنها که سبب تقويت و بقاي حکومت آنها گرديد سبّ و شتم به اميرالمؤمنين علي عليه السلام در خفا و آشکار بود، او دستور داده بود در تمام نمازهاي جمعه به آن حضرت جسارت کنند. جالب اين جا است که وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله ديد زني روزه دار کنيز خود را مورد سبّ قرار داده، حضرت او را به خوردن غذا فراخواند، زن گفت: من روزه دارم. حضرت فرمود: «کيف تکونين صائمة و قد سببّت جاريتک؟ تو چه روزه داري هستي که کنيزت را سبّ مي کني؟» (بحارالانوار، ج 97، ص 351)آيا اسلامي که اجازه نمي دهد، خانمي کنيز و خدمتگزار خود را سبّ کند چه طور مي شود در حکومت بني اميه که داعيه رهبري اسلامي را دارند به اميرالمؤمنين سبّ مي کنند و بر آن افتخار مي ورزند و کسي هم جلودار آنان نمي شود؟ زيرا از ديگر برنامه هاي معاويه سرکوبي ياران و دوستداران اميرالمؤمنين عليه السلام بود به طوري که حجر و يارانش را به جرم اعتراض به زياد بن ابيه که جسارت به ساحت مقدس اميرالمؤمنين مي کردند بالاي دار بردند و عمرو بن حمق ها به غارها پناه بردند، در حکومت حجاج بن يوسف ثقفي زبان بسياري از ثناگويان اميرالمؤمنين از حلق بيرون کشيده شد، به علاوه جمع زيادي از دوستداران علي عليه السلام را با تطميع به پول و مقام دور خود جمع کردند و با ايجاد رعب و وحشت و غارت اموال مردم و خراب کردن خانه هايشان توانستند حکومت خود را محکم کنند و هزار ماه بر کشورهاي اسلامي حکومت بلامنازع داشته باشند! کار معاويه و يارانش به جايي رسيد که حتي مخلصين به حضرت علي عليه السلام را وادار مي کردند که بالاي منبر رفته و در ملأ عام به حضرت سبّ نمايند که يکي از نمونه هاي آن صعصعة بن صوحان است که البته اگر چه از سوي اميرالمؤمنين عليه السلام از قبل مجاز بودند به آن که حضرت را موقع تهديد و فشار سبّ کنند، اما در عين حال آنان توريه مي کردند و در سبّي که مي کردند قصدشان حاکم زمان بود، ولي معاويه و يارانش به ظاهر موفق به کار خود مي شدند.
  2. شرح ابن ابي الحديد، ج 15، ص 257.
  3. ر. ک: رجال کشي، ص 69، ش 123.