فتح فرات











فتح فرات



اميرالمؤمنين عليه السلام با سپاهي گران مسير راه را طي کرد و وارد سرزمين صفين شد، و به پيش قراولان و طلايه داران سپاه خود که مالک اشتر آنان را فرماندهي مي کرد، پيوست. اما علي عليه السلام وقتي قدم به صفين گذارد که دشمن ميان سربازان او و آب فرات لشکر بزرگي را مستقر کرده و امکان استفاده لشکر عراق را از آب فرات سلب کرده بود.

عبداللَّه بن عوف بن احمر از ياران و جنگ جويان سپاه علي عليه السلام مي گويد: وقتي ما وارد صفين شديم، ديدم معاويه شريعه را در اختيار گرفته و ابوالاعور سلمي فرمانده مقدمه سپاه معاويه، مسير آب را با سواره و پياده نظام بسته است و تيراندازان زيادي در اطراف آن مستقر نموده است و تمام تلاش آنها جلوگيري از رسيدن آب به سپاه اميرالمؤمنين علي عليه السلام است. عبداللَّه مي گويد: ما کم آبي و مشکلات و سختي طاقت فرساي آن شرايط را به محضر امام عليه السلام گزارش کرديم، حضرت براي آن که کار به مسالمت تمام شود، صعصعة بن صوحان را به سوي معاويه فرستاد تا او را ملامت نمايد و او را باز هم به گفت و گو و مذاکره فرا خواند.

صعصعه نزد معاويه رفت و تذکرات امام عليه السلام را يادآور شد، اما بعضي از اطرافيان و خود معاويه بستن آب را اولين پيروزي براي خود مي دانستند. سخن بين صعصعه و معاويه و همراهانش به درازا کشيد و سرانجام معاويه بر تصميم خود اصرار ورزيد و حاضر به باز شدن فرات نشد.

بعد از بازگشت صعصعه نگراني بر سپاه امام عليه السلام مستولي شد، اما نظر سپاه امام اين شد که بايد با يک جمله غافلگيرانه رود فرات از دست دشمن آزاد شود. امام عليه السلام فرمود: اختيار با شماست سپس موضع تمرکز نيروهاي اشتر را معين کرد و بعد خطبه اي بسيار غرّا و کوبنده خواند که سپاهيان را به طوري تهييج کرد که با يک حمله برق آسا، سربازان معاويه را درهم شکستند و فرات را آزاد کردند.[1] ولي امام عليه السلام بر خلاف معاويه اجازه داد تا دشمن نيز از آب فرات استفاده کند.[2] .







  1. نهج البلاغه، خطبه 51، فرازي از آن چنين است: «قد استطعموکم القتال ففّروا علي مذلَّة و تأخير محلّه، روُّوا السيوف من الدماء تروُّوا من الماء، فالموت في حياتکم مقهورين و الحياة في موتکم قاهرين...».
  2. ر. ک: مروج الذهب، ج 2، ص 386.