مالك در جنگ جمل











مالک در جنگ جمل



چند ماه پس از حکومت رسمي امير مؤمنان عليه السلام طلحه و زبير - سران ناکثين - که چشم طمع به بيت المال دوخته بودند، درصدد شورش عليه امام عليه السلام برآمدند، اما براي تحقق اين نيّت شوم هيچ بهانه اي نداشتند؛ زيرا حکومت امام عليه السلام از جهت شرعي و معيارهاي قانوني نقصي نداشت، آنان ابتدا به سراغ عايشه - که ساکن مکه شده بود - رفتند و او را که از امير مؤمنان چندان دل خوشي نداشت با خود هم عقيده ساختند و اين نخستين قدم مؤثر بود؛ زيرا به دنبال آن عده زيادي نيز با آنها هم رأي شدند. از آن جا که ابو موسي والي کوفه نيز جنگ عليه عايشه را حرام دانست و مانع ياري امام عليه السلام در برابر ناکثين شد.

در چنين شرايطي مالک اشتر، عمار، صعصعه و امثال آنان بودند که نقش مؤثري در خنثي کردن توطئه امثال ابو موسي داشتند، مالک اشتر در اين باره گفته است: سعادتمند کسي است که از اين صراط مستقيم عدول نکند و به اين ريسمان محکم خدا اعتصام نمايد، و نگون بخت کسي است که نافرماني امام کند که او در هاويه دوزخ منزل گزيند.[1] .

امّا اقدام مهم تر مالک اين بود، که نامه اي تاريخي و پيامي به ياد ماندني براي عايشه ارسال نمود و کمتر کسي را ياراي آن بود که به چنين کار خطيري اقدام نمايد. او در نامه چنين نوشت:

امّا بعد، همانا اي عايشه تو همسر رسول خدايي، آن حضرت صلي الله عليه و آله تو را فرمان داده است که در خانه خود آرام و قرار بگيري، اگر چنان کني براي تو بهتر است امّا اگر فرمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را نقض کني و بخواهي چوب دستي خود را به دست گرفته و روپوش از چهره فرو افکني و براي مردم خود را آشکار سازي، من با تو جنگ خواهم کرد تا تو را به خانه ات و جايگاهي که خداوند برايت پسنديده است، برگردانم.

اين نامه مالک که همراه با اعلان جنگ با عايشه بود، براي عايشه بسيار سخت و گران آمد و در پاسخ چنين نوشت:

امّا بعد، تو نخستين عربي هستي که آتش فتنه را برافروختي و جماعت را به تفرقه فرا خواندي، و با پيشوايان مخالفت کردي و براي کشتن خليفه سوم کوشش نمودي. اي مالک، تو خوب مي داني که خداوند عاجز نيست و از تو انتقام خون خليفه مظلوم را خواهد گرفت! نامه تو به من رسيد، آنچه را در آن بود فهميدم و به زودي خداوند، شر تو و شر کساني را که در گمراهي و بدبختي به تو تمايل دارند، از من کفايت خواهد فرمود، ان شاء اللَّه.[2] .







  1. متن سخنراني امام و حمايت مالک در صفحات بعدي خواهد آمد.
  2. شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 225.