برخورد مالك با حاكم دوم كوفه











برخورد مالک با حاکم دوم کوفه



عثمان، پس از عزل وليد، «سعيد بن عاص» را به جاي او گماشت. سعيد در ابتدا با مردم رفتار خوبي داشت، اما روزي در بين مذاکرات گفت: باغ هاي کوفه و اراضي آن خاص قريش و بني اميه است.

مالک اشتر که با حکم خدا کاملاً آشنايي داشت در پاسخ او گفت: آيا تو چنين مي پنداري که ناحيه عراق که خداوند آن را با شمشيرهاي ما گشوده و بر مسلمانان ارزاني فرموده، بوستان اختصاصي براي تو و قومت است؟ هر که چنين قصد کند دماغش را به خاک مي ماليم!

عبدالرحمن اسدي رئيس گارد سعيد براي جلب رضايت سعيد گفت: اي مالک، تو سخن امير را رد مي کني و او را اهانت مي نمايي، بعد نسبت به مالک درشتي کرد. به دستور مالک قبيله نخع برخاسته و رئيس گارد را از مجلس بيرون انداختند. اين کار بر سعيد گران آمد، لذا رابطه خود را با مالک اشتر و ديگر سران کوفه قطع کرد. اما اين عمل هيچ اثري نداشت و مالک از اعتراض به کارهاي خلاف سعيد و عثمان دست برنداشت.

سعيدبن عاص چون برخورد مالک و همراهان او را مشاهده کرد و ديد در آينده از اعتراض بيشتر سران کوفه در امان نخواهد ماند، نامه اي به خليفه نوشت و از عثمان خواست که يا مالک و همدستانش را از کوفه ببرد و يا وي را از امارت کوفه بردارد. عثمان در جواب نامه امير کوفه نوشت، مالک اشتر با تني چند از يارانش را به شام تبعيد کند[1] تا مردم کوفه را به تباهي نکشانند! براي معاويه حاکم شام هم نامه اي نوشت که تني چند از مردم کوفه را که آهنگ فتنه گري دارند، پيش تو تبعيد کردم، آنان را از اين کار نهي کن و اگر احساس کردي رو به راه شده اند، به آنان نيکي کن و به وطن خودشان برگردان. اما معاويه قادر به مهار آنان نشد و طي نامه اي از عثمان خواست که آنان را به کوفه بازگرداند.

مالک و همراهان چون به کوفه بازگشتند دست از مبارزه و حق گويي بر نداشتند و مجدداً سعيدبن عاص به دستور عثمان آنان را نزد «عبدالرحمان بن خالد بن وليد» حاکم عثمان در حمص تبعيد کرد و در راستاي تبعيد آن گروه، عثمان نامه اي هم براي مالک و همراهان نوشت:

من شما را به حمص تبعيد مي کنم، به محض اين که نامه ام به شما رسيد، به سوي حمص حرکت کنيد؛ زيرا شما براي اسلام و اهلش جز شرارت خاصيتي نداريد!

وقتي نامه عثمان به مالک اشتر رسيد دست ها را به دعا برداشت و گفت:

پروردگارا هريک از ما يا عثمان را که براي مردم زيان کاريم و در ميان مسلمانان مرتکب گناه مي شويم هرچه زودتر به مکافات کردارش برسان.[2] .

و بدين ترتيب گروه معترض به رفتار حاکمان مستبد و ستم کار به حمص تبعيد شدند، البته آنان در حمص بسيار تحت فشار و اهانت حاکم آن جا قرار گرفتند و با مرارت شديد، مجدداً به کوفه بازگردانده شدند.[3] اين حوادث در سال 32 هجري به وقوع پيوسته است.[4] .







  1. اسامي افراد تبعيدي چنين است: مالک اشتر، مالک بن کعب ارحبي، اسود بن يزيد نخعي، علقمة بن قيس نخعي، صعصعة بن صوحان عبدي، و افرادي که در ادامه به حمص تبعيد شدند عبارتند از: ثابت بن قيس همداني، کميل بن زياد نخعي، زيد بن صوحان، عمرو بن حمق، جندب بن زهير مدني، جند بن کعب ازدي، عروة بن جعد.
  2. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 134 - 129؛ تاريخ طبري، ج 4، ص 325 - 317 کامل ابن اثير، ج 2، ص 267.
  3. تفصيل بيشتر آن را در شرح حال ثابت بن قيس، زيد بن صوحان، عمرو بن حمق، جندب بن زهير و جندب بن کعب آورده ايم.
  4. تفصيل بيشتر آن را در شرح حال ثابت بن قيس، زيد بن صوحان، عمرو بن حمق، جندب بن زهير و جندب بن کعب آورده ايم.