كميل و امارت بر شهر هيت











کميل و امارت بر شهر هيت



در آن هنگام که سفيان بن عوف نماينده ستم کار معاويه به شهر انبار يورش برد، بدون مانع و خطري از شهر هيت گذشت و خود را به انبار رساند و اموال مردم را به غارت برد، زيرا کميل به جاي حراست و حفاظت از شهر هيت و اطراف آن به ناحيه قرقيسا لشکرکشي کرده و با گروهي که تصور مي کرد قصد يورش به هيت را دارند، درگير شده بود. وقتي امام عليه السلام از کار کميل در ترک شهر هيت باخبر شد، او را مورد سرزنش قرار داد و طي نامه اي به او چنين نوشت:

اما بعد، فإنّ تضييعَ المرء ما وُلِّيَ و تکلُّفه ما کُفِيَ، لَعجزٌ حاضِرٌ، و رأيٌ مُتَبَّرٌ، و إن تعاطيک الغارة علي أهلِ قرقيسا و...؛

اما بعد، همانا تباه ساختن و رها کردن کاري که به عهده آدمي گذاشته شده و وارد شدن به کاري که از او نخواسته اند، ناتواني آشکار و انديشه و رأي بي ثمر است، و تاخت و تاز تو به اهل قرقيسا و رها کردن سرحدات و مرزهايي که بر آنها والي و زمامدارت گردانيديم، در صورتي که آن سرحدها را کسي نيست که حمايت نمايد و سپاه دشمن را از آنها برگرداند، انديشه پراکنده اي است. اي کميل، در حقيقت تو پل پيروزي براي دشمن شده اي که از کنار محل حکومت تو عبور کنند و بر دوستانت بتازند بدون آن که تو در مقابلش قدرت نمايي کني و يا رخنه اي را مسدود سازي و شوکت دشمن را در هم بشکني، آن گاه نه به حال مردم مفيد باشي و نه براي امام و رهبرت دفاعي کرده باشي.[1] .

مهم ترين نکته اي که در اين نامه مورد استفاده است، اين که کارگزار بايد در محدوده وظايف خود عمل کند و به مسائل ديگر که به او مربوط نيست، نپردازد.

کميل همواره مترصد فرصتي بود که اشتباه خود را جبران کند، تا اين که شبيب بن عامر ازدي[2] که کارگزار اميرالمؤمنين در جزيره (از شهرهاي نصيبين) بود، نامه اي به کميل نوشت که يکي از مأموران مخفي من گزارش داده که معاويه، عبدالرحمن بن قباث را به طرف جزيره فرستاده تا به غارت و خون ريزي دست بيالايد، اما نمي دانم که به سمت نصيبين مي آيد يا به سمت ناحيه فرات و شهر هيت؟

کميل تصميم گرفت جلو ابن قباث را بگيرد تا از اين طريق رضايت امام عليه السلام را حاصل نمايد، از اين رو با چهارصد سوار به قصد هجوم به سوي ابن قباث حرکت کرد و نيروهاي پياده نظام خود را در هيت باقي گذاشت. او در مسير راه تمام شيوه هاي نظامي را مراعات مي کرد و افرادي که در بين راه مي ديد، نگه مي داشت تا مبادا خبر حرکت نيروهاي او را به دشمن گزارش نمايند. تا اين که به او خبر دادند ابن قباث از رقه به رأس العين رفته و مسيرش را به کفرتوثا عوض کرده است. کميل بلافاصله به آن جا رفت و با ابن قباث و ابن يزيد سلمي که با دو هزار و چهارصد نيرو بودند، رو به رو شد. اما کميل، چون به طور غافل گيرانه به آنها برخورد کرد به لشکر هر دو حمله کرد و عده زيادي را به هلاکت رسانيد و نيروهاي دشمن را تار و مار کرد، اما به ياران خود سفارش کرد که فراري ها را تعقيب نکنند و به مجروحان يورش ننمايند. در اين نبرد تنها دو نفر از ياران کميل به شهادت رسيدند.

کميل پس از پايان جنگ، داستان پيروزي خود بر مهاجمان شامي را براي حضرت اميرعليه السلام نوشت، و آن حضرت او را تحسين کرد و ضمن رضايت از وي طي نامه اي جواب مناسبي به او داد. کميل بدين وسيله موقعيت خود را نزد امام عليه السلام تثبيت و گذشته خود را در داستان شهر هيت جبران نمود.[3] .







  1. نهج البلاغه، نامه 61.
  2. شبيب بن عامر پدر بزرگ کرماني است که در خراسان با نصر بن سيار بود، موقعي که اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از جنگ صفين دريافت که گروهي از مردم مصر بر ضد محمّد بن ابوبکر خروج کرده و او توان اداره مصر را ندارد، مالک اشتر را که به حکمراني نصيبين گماشته بود، فراخواند تا او را بر مصر بگمارد و مالک، شبيب بن عامر ازدي را به جانشيني خود گماشت و خود به حضور حضرت علي عليه السلام رسيد. (شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 174).
  3. ر. ک: کامل ابن اثير، ج 2، ص 428؛ انساب الاشراف (ترجمه اميرالمؤمنين عليه السلام)، ص 371، ش 537 و پاورقي آن در همان صفحه.