شجاعت قيس در جنگ صفين











شجاعت قيس در جنگ صفين



در آن هنگام که اوضاع جنگ صفين بر معاويه سخت و دشوار شد و خود را در شرف شکست ديد، تني چند از فرماندهان لشکر خود چون عمرو عاص، بسر بن ارطات، عبيداللَّه بن عمر و عبدالرحمن بن وليد را فرا خواند و به آنان گفت: مرداني چند از ياران علي مرا اندوهگين و نگران کرده اند، چون: سعيد بن قيس همداني ميان قوم خود، مالک اشتر در بين قبيله اشتر، هاشم مرقال، عدي بن حاتم، قيس بن سعد بن عباده در ميان انصار، بايد شر آنان را از سر قريش کوتاه کنيم و آنها قبول کردند.

معاويه صبح روز اول به جنگ سعيد بن قيس و قبيله همدان رفت و فرداي آن روز عمرو عاص آهنگ هاشم مرقال کرد و روز سوم بسر بن ارطات سردار بي رحم و خون ريز سپاه شام به همراه سواران خود به ميدان آمد و با قيس بن سعد که همراه دليران انصار بود، رويا روي شد و جنگ سختي بين آن دو به وقوع پيوست، قيس با هيبتي مردانه که گويي کسي در مقابل او نيست در مقابل بسر حمله مي کرد و اين رجز را مي خواند:

- من فرزند سعد هستم، کسي که عباده پدرش زينت بخش نام اوست و خزرجي ها همگي مرداني آقا و بزرگوارند.

- من هرگز عادت فرار از جنگ ندارم، زيرا فرار براي جوان مرد، چون گردن بندي است که به گردن او مي افتد و سبب ننگ و عار اوست.

- اي خدا، تو شهادت را نصيب من فرما، کشتن و شهادت در راه تو بهتر است از هم آغوشي با دختران زيبا.

بُسر نيز رجزخوان به سوي قيس حمله نمود، ولي رشادت هاي کم نظير سردار دلاور سپاه علي عليه السلام دشمن را از دست يابي به هدف ناکام گذاشت و آنان را مجبور ساخت تا پس از تحمل تلفات و خسارت هاي فراواني، پا به فرار بگذارند تا اين روز نيز به يکي از روزهاي غرورآفرين جنگ صفين تبديل شود.[1] .







  1. وقعة صفين، ص 426؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 8، ص 69.