عزل قيس از حكومت مصر











عزل قيس از حکومت مصر



موقعي که معاويه نامه جعلي خود را از جانب قيس براي مردم شام خواند، شايع شد که قيس بن سعد با معاويه کنار آمده است. جاسوسان علي عليه السلام در شام فوراً اين خبر را براي حضرت گزارش کردند ولي اين خبر براي امام عليه السلام بسيار ناباورانه مي نمود. چه آن که آن حضرت عليه السلام از روحيه تسليم ناپذيري قيس به خوبي آگاه بود و ديانت و کارداني و روحيه حماسي او را همواره تحسين مي نمود.

عده اي از مورخان معتقدند که: اميرالمومنين عليه السلام در پي انتشار اين خبر که قيس با معاويه صلح کرده، فرزندان خود حسن و حسين و محمّد و نيز عبداللَّه بن جعفر برادر زاده خود را فراخواند و موضوع را با آنان در ميان نهاد و از آنان نظر خواست.

عبداللَّه بن جعفر خواستار عزل قيس گرديد و چنين دليل آورد: «دع ما يُريبک الي ما لا يُريبک؛ مشکوک را کنار بگذار و غير مشکوک را جانشين آن ساز.» و ادامه داد: اي امير مؤمنان، شما قيس را کنار بگذار اگر اين شايعات راست باشد و او با معاويه صلح کرده باشد در صورتي که او را عزل کني از تو جدا نخواهد شد.» اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: آري، آنان يعني انصار چنين هستند.

در همين زمان، نامه اي از سوي قيس به امام عليه السلام رسيد که همين نامه سبب شد که عبداللَّه بن جعفر در موضع خود بيشتر پافشاري کند و از امام برکناري قيس را مطالبه نمايد، و محمّد بن ابي بکر[1] را به جاي او منصوب نمايد.

امام عليه السلام در پي اصرار عبداللَّه و با توجه به شايعات بر مخالفت قيس با اميرالمؤمنين و کنار آمدن با معاويه، حکم برکناري قيس را صادر فرمود و محمّد بن ابوبکر را براي تصدي منصب او روانه مصر ساخت.[2] البته اميرالمؤمنين عليه السلام به خوبي مي دانست که عزل قيس سبب رنجش خاطر او و يا دليلي بر عدم اعتماد حضرت به او نخواهد بود.







  1. محمّد بن ابوبکر برادر مادري عبداللَّه بن جعفر است، چون مادر هر دو، اسماء بنت عميس است که ابتدا همسر جعفر بن ابي طالب بود و به حبشه هجرت کرد و عبداللَّه را در حبشه به دنيا آورد و پس از شهادت جعفر در جنگ موته، به همسري ابوبکر درآمد و محمّد بن ابوبکر را به دنيا آورد و پس از مرگ ابوبکر، اسماء به همسري اميرالمؤمنين عليه السلام درآمد و دو فرزند به نام عون و يحيي آورد. براي اطلاع بيشتر شرح حال اسماء بنت عميس را در همين کتاب بخوانيد.
  2. ر. ک: تاريخ طبري، ج 4، ص 553؛ کامل ابن اثير، ج 2، ص 355؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 6، ص 62.