واكنش شهادت عمّار در سپاه دشمن











واکنش شهادت عمّار در سپاه دشمن



فاجعه شهادت عمّار رضي الله عنه اگر چه روحيه متين و استوار اميرمؤمنان علي عليه السلام را سخت متأثر ساخت و همه ياران وفادار و شيعيان مخلص آن حضرت را عزادار کرد. امّا اضطراب حاصل از فقدان اين صحابي جليل القدر فقط به سپاهيان علي عليه السلام محدود نمي شد، بلکه سپاه شام نيز از اين فاجعه تکان خورد و موازنه و تعادل قدرت به زيان آنان به هم ريخت؛ زيرا يگان هايي از قواي معاويه در صدد بر آمدند که هر چه سريع تر از اردوگاه معاويه که سپاه «بغي و عدوان» نام گرفت، فاصله بگيرند و به جبهه حق و سپاه علي عليه السلام بپيوندند؛ زيرا با شهادت عمّار ديگر حق و باطل براي جويندگان حقيقت کشف گرديد و وسوسه ها زايل شد و شک و ترديدها به يقين مبدل گرديد.

از اين رو معاويه و عمرو بن عاص بر آن شدند که به هر وسيله ممکن، از شدت اضطراب سپاه خود بکاهند و با تمسک به حيله جديدي راه فرار نيروهاي خود و پيوستن آنان را به اردوگاه علي ببندند.

در اين باره به تدبير نشستند و بالاخره چاره اي انديشيدند و آن اين بود که در ميان سپاه خود شايع کردند که: آري رسول خدا صلي الله عليه و آله خطاب به عمّار فرموده بود که: تو سرانجام به دست اهل بغي و عدوان کشته خواهي شد، آري عاقبت وعده صادق رسول خدا صلي الله عليه و آله به حقيقت پيوست و عمّار به دست گروهي ناجوانمرد به قتل رسيد، امّا آيا نمي دانيد که قاتل حقيقي او علي است، مگر نه اين است که علي او را به اين معرکه کشيد و اسباب مرگ او را فراهم ساخت، پس بدانيد که قاتل او و مسئول مرگ او کسي جز علي نيست!

سخن معاويه که به صورت ظاهر قابل قبول بود، توسط مأموران مخصوص در ميان سپاه شام طنين انداز شد و موجي از سرور سراسر سپاه او را فرا گرفت - به دستور معاويه - و همه سربازان از خيمه ها بيرون ريختند و فرياد زدند: آري، قاتل عمّار کسي است که او را به ميدان جنگ آورده و اسباب مرگ او را فراهم ساخته است.[1] .

چون اين گفتار فريبنده به سمع حضرت علي عليه السلام رسيد، با جمله کوتاهي توطئه او را نقش بر آب کرد و پاسخ گفته او را داد و چنين فرمود: «بنابراين بايد گفت که حمزه را نيز پيغمبر صلي الله عليه و آله کشته است نه کفار مکه؛ زيرا آن حضرت صلي الله عليه و آله او را با خود به جنگ اُحد آورده بود.»[2] .







  1. کامل ابن اثير، ج 2، ص 381؛ اعيان الشيعه، ج 8، ص 374؛ ر. ک: طبقات الکبري، ج 3، ص 253.
  2. طبقات الکبري، ج 3، ص 253.