عبادت و زهد علقمه











عبادت و زهد علقمه



در عبادت و زهد علقه و خواندن قرآن و به جا آوردن واجبات و مستحبات از وي سخن بسيار است که به چند نمونه از آن اکتفا مي کنيم:

اعمش از ابراهيم نقل مي کند: «کان علقمه، يقرأ القرآن في خمس؛ علمقه تمامي قرآن را در پنج (روز يا پنج وقت) قرائت مي کرد[1] .

باز ابراهيم نقل مي کند: ما با علقمه همراه بوديم هر وقت پاي خود را در رکاب مي کرد، مي گفت: «بسم اللَّه» و همين که روي مرکب مي نشست، مي گفت: «الحمد للَّه، «سبحان الذي سخّر لنا هذا و ما کنّا له مُقرنين، و إنّا الي ربّنا لَمُنقَلِبون؛[2] شکر خداوند را، پاک و منزه است خداوندي که اين مرکب را براي ما هموار قرار داد و گرنه ما توانايي آن را نداشتيم و ما به سوي پروردگارمان باز مي گرديم».[3] .

همو مي افزايد: او را نديدم که غسل جمعه اي کند، تا اين که داخل مکه شود، ديدم که او عبايي به خود مي پيچد و مُحرم شده است.[4] .

اين مرد عابد و زاهد، اين شخصيت بافضيلت بسيار بي ميل به دنيا بود و حاضر نبود که در جامعه مطرح شود و نامي از او باشد.

عبدالرحمن بن يزيد مي گويد: پس از رحلت «عبداللَّه بن مسعود» به علقمة بن قيس گفتم: چه خوب است در مسجد بنشيني و احکام و مسائل خود را از تو بياموزيم؟ او گفت: «أکره أن يقال هذا علقمه؛ نه من اين کار را نمي کنم، زيرا خوش ندارم که بر سر زبان ها بيفتم و بگويند: اين علقمه است[5] .

باز به او گفتند: چرا به نزد حکام و سلاطين نمي روي تا شرافت تو را بشناسند؟ گفت: «إنّي اخاف أن يَتَنَّقصُوا مِنّي أکثر مما أتنقَّص منهم؛ مي ترسم در اين صورت، آنچه از دين من کم شود، بيشتر از آنچه باشد که از دنياي آنها نصيب من مي گردد.»[6] .

شعبي درباره فقاهت او مي گويد: بعد از اصحاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، فقيهان و عالماني از شاگردان عبداللَّه بن مسعود در کوفه بودند و آنان عبارتند از: علقمة بن قيس، عبيدة بن قيس مرادي، شريح بن حارث کندي، مسروق بن اجدع همداني و...[7] .

اين شخصيت وارسته و عالم و فقيه کوفه و اين زاهد شب زنده دار هنگامي که شاهد کج روي و بدعت هاي خليفه سوم عثمان بن عفان و فساد و تبهکاري کارگزاران او شد، با کمال شهامت و جرأت در برابر آنها ايستاد و کمترين ترديدي در اعتراض به عثمان به خود راه نداد و پس از قتل عثمان از ياران مخلص و شيعيان راستين اميرالمؤمنين عليه السلام گرديد.[8] .







  1. طبقات الکبري، ج 6، ص 86.
  2. اقتباس از سوره زخرف 43، آيه 13 و 14.
  3. طبقات الکبري، ج 6، ص 87.
  4. طبقات الکبري، ج 6، ص 88.
  5. طبقات الکبري، ج 6، ص 88.
  6. طبقات الکبري، ج 6، ص 88.
  7. تاريخ بغداد، ج 12، ص 299.
  8. ر. ک: شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 129؛ کامل ابن اثير، ج 2، ص 267.