عدي و حمايت از ادامه جنگ
اي امير مؤمنان، هيچ گروهي از ما کشته نشده است، مگر اين که معادل آن از شاميان هم کشته شده است، و همگي زخمي و خسته ايم، ولي نيروي باقي مانده ما از ايشان بهتر و گزينه تر است و شاميان بي تاب شده اند، و پس از بي تابي چيزي جز آن که ما دوست داريم، نخواهد بود، لذا آنان را به جنگ تن به تن فراخوان. سپس مالک اشتر سخن از ادامه جنگ گفت، و پس از او عمرو بن حمق خزاعي سخنراني کرد و بر حقانيت راه علي عليه السلام فرياد برآورد، اما ناگهان اشعث بن قيس - اين مرد چند چهره - برخاست و از امام تقاضا کرد که به خواست مردم تن در دهد و قرآن راحکم قرار داده که مردم زندگي را خوش دارند و جنگ را ناخوش! امام عليه السلام در پاسخ او فرمود: اين کاري است که بايد با دقت و مهلت بررسي شود، اما مردم از هر سو بانگ برآوردند: «الموادعة، الموادعة؛ يعني صلح، نه جنگ.»[1] . در اين موقعيت، امام عليه السلام درباره توطئه دشمن سخنان ارزشمندي ايراد فرمود، اما صد افسوس که قوم بي انديشه و ساده لوح فرياد برآورند. صلح را بپذير و گرنه تو را هم مثل عثمان بن عفان مي کشيم![2] .
هنگامي که شاميان قرآن به نيزه کردند و فرياد برآوردند که کتاب خدا ميان ما و شما (سپاه امام عليه السلام) حکم است...، عدي در اين موقعيت به حضور امام عليه السلام آمد و عرض کرد: