سخنان قيس در مذمت عبيداللَّه بن عباس
أيّها الناس، لا يهولنّکم و لا يعظمّن عليکم ما صنع هذا الرجل الوله الورع اي الجبان، إن هذا و أباه و أخاه لم يأتوا بيوم خير قط...؛ اي مردم، آنچه اين مرد ترسو انجام داد، شما را به وحشت نيندازد و براي شما بزرگ جلوه نکند؛ زيرا او، پدرش و برادرش هيچ روزي کار خيري انجام نداده اند، پدرش عموي رسول خدا صلي الله عليه و آله بود، اما در جنگ بدر (در سپاه مشرکين) شرکت کرد و با پيامبر صلي الله عليه و آله جنگيد و به دست ابو يسر کعب بن عمرو انصاري اسير شد و او را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آوردند و حضرت هم از او فديه گرفت و بين مسلمانان تقسيم کرد و سپس آزادش نمود و برادرش عبداللَّه بن عباس از جانب اميرالمؤمنين عليه السلام حاکم بصره شد ولي او مال خدا و مسلمانان را به سرقت برد و با آن، براي خود کنيزها خريداري کرد و تصور مي کرد که اين کار براي او حلال است،[1] و حضرت علي عليه السلام اين شخص (عبيداللَّه بن عباس) را بر يمن گماشت، اما از ترس بسر بن ارطات فرار کرد و فرزندان خود را تنها گذاشت تا کشته شدند و حالا هم مرتکب اين عمل زشت شد که فرار کرد و به معاويه پناهنده شد که از آن مطلع هستيد.[2] . خيانت عبيداللَّه بن عباس به قدري براي تقويت روحيه سپاه معاويه مؤثر واقع شد که بسر بن ارطات با بيست هزار نفر به ميدان آمد و فرياد برآورد: اين امير شما عبيداللَّه بن عباس، با معاويه بيعت کرد (و به دروغ هم گفت:) اکنون حسن بن علي هم اعلام صلح به معاويه داده است، پس براي چه مي جنگيد؟! اما قيس به اين شايعات اعتنا نکرد و در برابر نيروهاي معاويه مردانه ايستاد و براي ادامه جنگ با نيروهاي معاويه به سپاهيان خودي گفت: يا با دشمن بدون حضور امام عليه السلام بجنگيد (زيرا امام حسن عليه السلام هنوز به اين محل نرسيده بودند) و يا با گمراهان بيعت نماييد؟ اما ياران امام عليه السلام همگي گفتند: حاضريم بدون حضور امام مجتبي عليه السلام با دشمن بجنگيم و با گمراهان بيعت نکنيم، لذا حمله مردانه اي کردند و شاميان را به عقب راندند.[3] .
ابوالفرج اصفهاني نقل مي کند: قيس بن سعد پس از فرار عبيداللَّه بن عباس نزد معاويه و رها کردن سپاه امام مجتبي عليه السلام، با نيروهاي امام عليه السلام چنين گفت: