عبد خير خيراني











عبد خير خيراني



عبد خير خيراني[1] از اصحاب اميرمؤمنان عليه السلام بود.[2] وي از طايفه اي از همدان، يا قريه اي از بيت المقدس و يا قلعه اي از يمن است.[3] .

اسم او «عبد الشر» بود و رسول خدا صلي الله عليه و آله نامش را «عبد الخير» ناميد.[4] .

وي در کوفه سکنا گزيد و از افراد معتمد و ثقه به شمار مي آمد.[5] .

در تاريخ طبري آمده است: اميرمؤمنان، عمار ياسر را همراه امام حسن عليه السلام به کوفه فرستاد تا آنان را در مورد عزيمتشان به بصره در جنگ جمل ياري کنند. ابوموسي اشعري (حاکم کوفه) مردم را از ملحق شدن به آن حضرت منع کرد. در اين جا عبدخير برخاست و گفت: «اي ابوموسي! آيا اين دو مرد (طلحه و زبير) با علي بيعت نکردند؟» ابوموسي گفت: آري. عبدخير گفت: آيا علي عليه السلام کاري کرده تا سبب نقض پيمان شود که طلحه و زبير پيمان شکني کرده اند؟ ابوموسي گفت: من نمي دانم. عبدخير در جواب گفت: «ما تو را رها مي کنيم تا بداني، اي ابو موسي، آيا احدي را مي شناسي از اين فتنه اي که تو گمان مي کني خارج باشد؛ زيرا فقط چهار گروه باقي است: علي عليه السلام در بيرون کوفه است و طلحه و زبير هم در بصره اند و معاويه هم که در شام است و گروهي هم در حجازند که نه با دشمنان خدا مي جنگد و نه فيي ء جمع آوري مي کنند؟ پس بايد با يکي از اين چهار گروه بود، و قطعاً در اين جمع بايد با علي عليه السلام بود. ابو موسي گفت: ايشان (اهل حجاز) بهترين مردمند! عبد خير در پايان به او گفت: اي ابو موسي، نفاق و غشّ و دورويي بر تو غلبه کرده است.»[6] .







  1. در بعضي نسخ «خيواني» ضبط گرديده است و خيوان از مناطق همدان است (پاورقي رجال طوسي ذيل نام عبد خير).
  2. رجال طوسي، ص 53، ش 118.
  3. تنقيح المقال، ج 2، ص 137.
  4. اسدالغابه، ج 4، ص 277.
  5. تنقيح المقال، ج 2، ص 137.
  6. ر. ک: تاريخ طبري، ج 4، ص 486.