عبداللَّه در قيام توابين
من أراد الحياة التي ليس بعدها الموت، و الراحة التي ليس بعدها نَصبٌ، و السرور الذي ليس بعده حَزَن، فليتقرّب الي ربّه بجهاد هؤلاء المحليِّن، و الرواح الي الجنة رحمکم اللَّه؛ هر کسي زندگي مي خواهد که پس از آن مرگ نباشد و راحتي مي خواهد که بعد از آن سختي نباشد و خوشحالي که پس از آن اندوه نباشد، با جهاد با اين ستمگران به خدا نزديک شويد و خدا رحمت کند شما را بشتابيد به سوي بهشت. عبداللَّه آن قدر با عشق و علاقه جنگيد تا سرانجام در همين نبرد در راه خون خواهي شهداي کربلا به درجه رفيع شهادت نايل آمد. اين حادثه جان گداز و شهادت عبداللَّه، در سال 65 هجري اتفاق افتاده است.[1] .
عبداللَّه، با سه نفر از بزرگان و سران شيعه کوفه، به نام هاي «مسيب بن نجبه فزاري، عبداللَّه بن سعد بن نفيل ازدي و رفاعة بن شداد بجلي» در منزل «سليمان صُرد خزاعي» اجتماع کردند و در غم شهادت حضرت سيدالشهدا عليه السلام و ياران باوفايش اشک ريختند و هر کدام براي خون خواهي از قاتلين شهداي کربلا سخني گفتند و با ديگر شيعيان و ارادتمندان اهل بيت پيامبر و خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام در سال 64 هجري سپاه توابين را تشکيل دادند و به رهبري «سليمان صرد خزاعي» به خون خواهي سيدالشهدا عليه السلام و ياران مظلومش عليه حکومت اموي قيام کردند. ابن وال غير از فرماندهي، مسئول بيت المال نيز بود. وي در منطقه «عين الورده» در حالي که پرچم سپاه را به دوش مي کشيد، جنگيد و اين چنين گفت: