نقلي ديگر











نقلي ديگر



ابن عباس مي گويد: روزي عمر بن خطاب از کنار من و علي عليه السلام گذشت و سلام کرد، پس از جواب از او پرسيديم: کجا مي روي؟ گفت: به مزرعه خويش در ينبع مي روم. علي عليه السلام فرمود: آيا با تو همراه شويم؟ گفت: آري. حضرت به من فرمود: تو همراهش برو. ابن عباس مي گويد: من برخاستم و عمر دست در دست من داد و انگشت هايش را وارد انگشتانم کرد و به راه افتاديم و چون بقيع را پشت سر گذاشتيم، گفت:

يابن عباس، أما واللَّه، أن کان صاحبک هذا اولي الناس بالأمر بعد وفاة رسول اللَّه، الا أنا خفناه علي اثنتين؛

اي ابن عباس، به خدا سوگند که اين خويشاوند تو (علي) پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله شايسته ترين و سزاوارترين افراد به خلافت بود، جز اين که ما از دو چيز بر او ترسيديم.

ابن عباس مي گويد: عمر به نحوي سخن گفت که چاره اي جز پرسيدن آن دو علت نداشتم، لذا گفتم: آن دو چيز چه بود؟ گفت: بر کمي سن او و ديگر محبت او نسبت به خاندان عبدالمطلب ترسيديم.[1] .

جا داشت به عمر گفته شود اولاً: اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله در حدود 33 سال از عمر با برکت او مي گذشته است، پس کم سن نبوده است. ثانياً: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مکرراً او را به عنوان جانشين خود معرفي کرد، آيا توجه به اين کمي سن نداشته است و ثالثاً: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله افراد جوان تري مثل مصعب بن عمير که در سن هجده سالگي بود به حکومت مکه منصوب کرد و اسامة بن زيد که جواني بيش نبود، فرمانده سپاهي قرار داد که بر ابوبکر و عمر هم فرماندهي داشت، پس اگر کمي سن مانع حکومت داري است نمي بايست پيامبر صلي الله عليه و آله اين افراد را به حکومت منصوب مي نمود. رابعاً: اين که اگر علي عليه السلام به خلافت مي رسيد، چون دست به دست نمي شد و بعد از دو سال با فوت ابوبکر خلافت به دومي و پس از ده سال به سومي نمي رسيد، بلکه خلافت بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله در مدتي طولاني (خداوند مقدر کرده بود علي عليه السلام تا سال چهل هجري در قيد حيات باشد) فقط در دست توانمند و عدل پرور علي عليه السلام اداره مي شد و اسلام به انحراف نمي رفت و افراد ناصالح در جامعه اسلامي رشد نمي کردند و خلفاي بني اميه و بني مروان که روي تاريخ را با کردار ناپسند و ظالمانه خود سياه کردند بر سر کار نمي آمدند، اما هيهات هيهات که شد آنچه نبايد مي شد.

و اما جواب از مانع دومي که عمر ذکر کرد که علي عليه السلام نسبت به خاندان عبدالمطلب محبت دارد، آيا صرف محبت به جمعي از بستگان مانع از رسيدن به حق کسي مي شود، به علاوه آيا مگر علي عليه السلام در اجراي احکام الهي هيچ گاه محبت و دوستي به کسي يا کساني مانع از اقدام او شده است که در چهار سال آخر عمرش که به حکومت ظاهري رسيد به خوبي اين حقيقت را به اثبات رساند که او حتي از دادن مبلغي ناچيز به برادرش عقيل خودداري کرد، به علاوه آيا مگر عثمان علاقه به بني اميه نداشت که عمر وي را در شوراي شش نفره قرار داد که منتهي به خلافت او شد؟!







  1. شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 57.