سخنراني ابن بديل در هنگام نبرد صفين و شهادت او
بدانيد، معاويه در خصوص امر مهم خلافت و امامت بر مسلمين، اعراب را به اشتباه انداخته و پليدي ديگري بر پليدي هايشان افزوده است، و شما به خدا سوگند، بر نور هدايت و برهان روشن و آشکاريد؛ بنابراين با طاغيان جفاپيشه و اين ستم کاران سرکش پيکار کنيد و از آنان هراسي به دل راه ندهيد و چرا بايد از آنها بترسيد و حال آن که قرآنِ در دست شما آيتي آشکار از خدايتان است که مي فرمايد: «أتخشونهم فاللَّهُ أحقُ أن تخشوه إن کنتم مؤمنين، قاتِلوُهُم يُعَّذِبْهُمُ اللَّهُ بإيديکم و يُخزِهِم و يَنْصُرکُم عليهم وَ يَشفِ صدورَ قومٍ مُؤمنين» همانا من همراه رسول خدا صلي الله عليه و آله با اين قوم جنگ کرده ام و به خدا قسم در ميان اين جنگ هم آنان پاک تر و پرهيزکارتر و با تقواتر از گذشته نيستند، بنابراين قيام کنيد و به جنگ با دشمن خدا و دشمن دينتان بشتابيد و شمشيرها را از نيام برکشيد.[1] . در اين موقعيت، جنگ بسيار سختي به وقوع پيوست و مردم به يک ديگر در افتادند و هر دو گروه يعني جناح چپ لشکر شام با جناح راست سپاه عراق براي کسب برتري و پيروزي جناح خود سخت تلاش کردند، عبداللَّه بن بديل هم چنان دليرانه شمشير مي زد و پيش مي رفت تا خود را به معاويه رساند و او را از جايگاهش به عقب راند سپس فرياد برآورد: «اي انتقام گيرندگان خون عثمان» و مقصودش برادرش عثمان بن بديل بود که در آن جنگ به شهادت رسيده بود،[2] ولي معاويه و يارانش گمان بردند که مقصود او عثمان بن عفان است. معاويه که از مقر فرماندهي و جايگاهش بسيار دور شده بود بازگشت و بر خود بيمناک شد و هر لحظه احساس نابودي مي کرد و لذا براي بار دوم و سوم به حبيب بن مسلمه پيام فرستاد و از او ياري و مدد خواست، و حبيب هم با همه افراد در جناح چپ سپاه معاويه به جناح راست سپاه عراق حمله کرد و آ را از هم گسيخت. تا آن جا که جمعي از ياران عبداللَّه فرار کردند و تنها صد مرد جنگي از قاريان قرآن با ابن بديل باقي ماندند. آنها پشت به پشت هم دادند و از خود دفاع مي کردند و حاضر به عقب نشيني نبوده و به سوي خيمه معاويه به پيش مي رفتند. عبداللَّه مصمم به کشتن معاويه بود و آهنگ جايگاه او را داشت و به سوي او پيش روي مي کرد تا خود را به نزديکي معاويه رساند، در اين جا معاويه که عبداللَّه بن عامر کنارش ايستاده بود خطاب به مردم بانگ برداشت: اي واي بر شما، حال که از به کار بردن تير و کمان و شمشير عاجزيد، با سنگ و پاره سنگ عبداللَّه و همراهانش را بزنيد. با اين فرمان، نيروهاي محافظ معاويه و جنگجويان اطرافش با سنگ و پاره سنگ به ابن بديل و يارانش حمله کردند و آنقدر سنگ زدند تا به عبداللَّه اصابت کرد و او را مجروح نمودند و روي زمين افتاد، در اين موقع لشگر دشمن با شمشير بر او حمله ور شدند و با شمشيرهاي خود او را به شهادت رساندند.[3] . بدين ترتيب عبداللَّه بن بديل خزاعي در سال 37 هجري در رکاب مولا و پيشوايش اميرالمؤمنين عليه السلام به دست سپاه معاويه در صفين به شهادت رسيد و به فيض حضور در رضوان و رحمت خدا نايل آمد. پس از شهادت او شيرازه سپاه امام خسارت شديدي ديد و نيروهاي معاويه جرأت بيشتري پيدا کردند.[4] .
آگاه باشيد، همانا معاويه مدعي چيزي است که از او نيست و در مورد خلافت با کسي به نزاع و ستيز برخاسته که او به خلافت و رهبري مسلمين سزوارتر و کسي نظير او نيست. مي خواهد با جدال باطل خود، حق را از ميان بردارد و نور خدا را خاموش نمايد. اينک به همراه اعراب و احزاب بر شما حمله آورده است، او ضلالت و گمراهي را براي آنان آراسته و در دل هايشان محبت فتنه انگيزي را نشانده است.