داستان شنيدني مسلم











داستان شنيدني مسلم



مسلم يکي از ياران حضرت امير عليه السلام است که جانش را در جنگ جمل فدا کرد و شربت شهادت نوشيد، و چون در اين کتاب نامي جداگانه از او به ميان نيامده لذا به مناسبت عبداللَّه بن بديل که نام مسلم ذکر شده است در اين جا به فداکاري و جانفشاني او مي پردازيم، باشد که ياد اين سرباز فداکار اسلام و گمنام براي ما و آيندگان آموزنده و اسوه و الگو باشد.

ابن ابي الحديد در ادامه شرح حال ابن بديل در ماجراي نقل داستان فوق مي نويسد: اميرالمؤمنين عليه السلام در آغاز جنگ جمل موقعي که خبر شهادت برخي از يارانش از جمله برادر عبداله بن بديل را آوردند قرآن را بالاي دست برد و خطاب به لشکريانش فرمود: «من يأخذ هذا المصحف، فيدعوهم إلي ما فيه و اله الجنة؟ چه کسي اين قرآن رابه ميان سپاه دشمن مي برد و آنها را به آنچه در اين قرآن است فرا خواند؟ و در قبال اين کار بزرگ، بهشت براي او خواهد بود.»

پسري جوان که نامش «مسلم» بود و لباس سفيدي برتن داشت برخاست و گفت: من قرآن را مي برم.

امام عليه السلام به او نگاهي کرد و فرمود: «اي جوانمرد،اگر اين قرآن را ببري، ابتدا دست راست تو قطع مي شود، بايد آن را با دست چپ بگيري که آن هم قطع خواهدشد، و سپس چندان شمشير بر تو زده مي شود تا کشته شوي!

جوان گفت: يا علي، مرا صبر بر اين کار نيست، حضرت براي بار دوم فرياد برآورد: چه کسي اين کار را مي کند. باز همان جوان برخاست و حضرت علي عليه السلام همان سخنان را تکرار کرد و جوان نيز همان سخن خويش را تکرار نمود. سرانجام جوان گفت: من اين قرآن را مي برم و آنچه فرمودي در راه خدا اندک است، بعد قرآن را گرفت به ميان دشمن رفت و فرياد برآورد: «اين کتاب خدا، داور ميان ما و شما باشد.»

لحظه اي نگذشت، مردي بر او ضربتي زد و دست راست او را بريد، مسلم فوراً قرآن را به دست چپ گرفت و ديگري ضربه اي به او زد و دست چپش را قطع کرد، جوان قرآن را در آغوش گرفت اما ديگر به او امان ندادند چندان شمشير بر او زدند تا به شهادت رسيد و همان گونه که امام عليه السلام فرموده بود در بهشت برين جاي گرفت.

ابو مخنف مي گويد: در اين هنگام که سپاه جمل با داوري قرآن جنگيدند و حامل قرآن را کشتند حجت بر آنها تمام شد و ظلم و بيدادگريشان بر امام عليه السلام و يارانش ثابت گرديد، در اين موقعيت حضرت به فرزندش محمد حنفيه دستور داد رايت را پيش ببريد، او رايت را پيش برد و نبرد ميان دو گروه آغاز شد و جنگ از جمل به اوج خود رسيد.[1] .







  1. شرح ابن ابي الحديد، ج 9، ص 112.