فضائل عترت پيامبر











فضائل عترت پيامبر



و اينکه ادّعا کردي ما همه فرزندان «عبدمناف» هستيم، آري چنين است، امّا جدّ شما «اميّه» چونان جدّ ما «هاشم» و «حرب» همانند «عبدالمطلّب» و «ابوسفيان» مانند «ابوطالب» نخواهند بود، هرگز ارزش مهاجران چون اسيران آزاد شده نيست، و حلال زاده همانند حرام زاده نمي باشد، و آن که بر حق است با آن که بر باطل است را نمي توان مقايسه کرد، و مؤمن چون مفسد نخواهد بود، و چه زشتند آنان که پدران گذشته خود را در ورود به آتش پيروي کنند.

از همه که بگذريم، فضيلت نبوّت در اختيار ماست که با آن عزيزان را ذليل، و خوار شده گان را بزرگ کرديم، و آنگاه که خداوند امّت عرب را فوج فوج به دين اسلام در آورد، و اين امّت در برابر دين يا از روي اختيار يا اجبار تسليم شد، شما خاندان ابوسفيان، يا براي دنيا و يا از روي ترس در دين اسلام وارد شديد، و اين هنگامي بود که نخستين اسلام آورندگان بر همه پيشي گرفتند، و مهاجران نخستين ارزش خود را باز يافتند، پس اي معاويه شيطان را از خويش بهرمند، و او را بر جان خويش راه مده. با درود.»

پس از اتمام حجّت هاي لازم، معاويه چاره اي جز بهانه جوئي و اشکال تراشي نداشت،

نامه اي به امام علي عليه السلام نوشت و در آن قانوني بودن حکومت امام را زير سئوال برد که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در نامه گويائي پاسخ او را داد و نوشت:

إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثَْمانَ عَلَي مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَکُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ، وَلَا لِلغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ.

وَإِنَّمَا الشُّورَي لِلْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَي رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذلِکَ لِلَّهِ رِضيً، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَي مَا خَرَجَ مِنْهُ، فَإِنْ أَبَي قَاتَلُوهُ عَلَي اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّي.

وَلَعَمْرِي، يَا مُعَاوِيَةُ، لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثَْمانَ، وَلَتَعْلَمَنَّ أَنِّي کُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّي؛ فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَکَ! وَالسَّلَامُ.[1] .









  1. نامه 6 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف.