مديريت هايي كه با شكل گيري زندگي اجتماعي تحقّق يافته











مديريت هايي که با شکل گيري زندگي اجتماعي تحقّق يافته



و اصولاً مديريت با شکل گيري زندگي اجتماعي تحقّق يافته، و ضرورت پيدا کرده است، مانند:

1- مديريت اجتماعي

الف- مديريت خانواده

ب- مديريت جامعه و کشور

ج- مديريت يک قبيله يا يک روستا

د- مديريت شهرها

2- مديريت اقتصادي (در توليد انواع غذاها و نيازمندي هاي زيستي بشر)

3- مديريت سياسي، حکومتي (براي اداره يک نظام سياسي)

4- مديريت نظامي (کيفيّت صحيح باز پروري ارتش و بکار گيري آن در جنگ و صلح)

5- مديريت قضائي (نظارت بر اجراي حقوق مردم و روش هاي صحيح بازدارندگي)

علوم فراواني هم اکنون اين نظريّه را تقويت مي کنند که:

مديريت، يک ضرورت غير قابل انکار زندگي اجتماعي انسان بوده و همواره در جوامع هر چند ابتدائي وجود داشته و دارد و در ميان جوامع گوناگون بشري، هيچ جا نمي شود ضرورت مديريت را ناديده گرفت.

امروزه در قبائل نيمه وحشي و وحشي جنگل هاي آمازون نيز اين حقيقت به اثبات رسيده که انسان بدون مديريت نمي تواند زندگي کند و نتوانسته است حتي قبائل توتميسم (اقوام و قبائل ابتدائي) نيز نوعي مديريت 1ه Totemismeاجتماعي داشتند به همين مناسبت علوم زير را مي توان نام برد:

آنتروپولوژي (مردم شناسي)[1] .

اتنوگرافي (باستان شناسي، قوم نگاري)[2] .

اتنولوژي (قوم شناسي)[3] .

با برّرسي دقيق ديدگاه مديريت اسلامي در قرآن و نهج البلاغه به خوبي مي نگريم که در «مديريت اسلامي» از هرگونه تنگ نظري پرهيز شده و تنها به يکي از جوانب نيازمندي انسان توجه نمي شود بلکه همه نيازمندي هاي فرد و جامعه مورد توجه دقيق «مديريت اسلامي» است. گرچه مزايا و ويژگي هاي مديريت هاي محدود و يک بعدي را نيز دارد

(مديريت نظامي، مديريت اقتصادي، علمي، اجتماعي همه در اداره انسان و نظام اسلامي مطرح مي باشند)

و چون يکي از اهداف مهمّ مديريت اسلامي تکامل و سعادت انسان در تمام کره زمين است

و انسان و انسانيت را مورد توجّه قرار مي دهد

و روح وحدت و برادري را تحکيم مي بخشد

نمي تواند در جهت منافع شخصي حرکت کند باند و گروهي خاص يا حزب و صنف خاصي را در نظر داشته باشد که در تفکر جهان وطني اسلام و روح انترناسيوناليستي آن، هرگونه طبقه، فرقه، قبيله و قوم گرايي مردود است.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به بزرگترين مدير فعّال سرزمين مصر، در هدفداري و موضعگيري مديريت اسلامي مي نويسد.

ولاتکن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک في الدين او نظير لک في الخلق

«مالک، با مردم مصر مانند حيوان درنده برخورد نکن، زيرا مردم دو گروهند «اِمّا اخ لک في الدين» يا برادران ديني تو هستند «و اِمّا نذير لک في الخلق» و يا اگر مسلمان نيستند. همانند تو انسانند.»[4] .









  1. Anthropologie.
  2. Ethnographie.
  3. Ethnologie.
  4. نامه9/53 نهج البلاغه، معجم المفهرس مؤلّف.