زيربناي مديريت ها











زيربناي مديريت ها



فرق ديگري که در مباحث «مديريت» بايد مورد ارزيابي قرار گيرد، مبحث «زير بناي» مديريت هاست صاحب نظران مباحث مديريت در جهان امروز تنها به روش ها و شيوه هاي اداره مراکز و مجتمع هاي سياسي تجاري مي انديشند و انواع طرح ها و مُدل هاي کاربردي را به ارزيابي و آزمايش مي گذارند.

امّا کاري به أساسي ترين، و ارزشمندترين و زيربنائي ترين نوع مديريت ندارند و آن «مديريت خانوادگي» است.

دنياي امروز هم «خانواده» را در تمدّن هاي کنوني از بين برده اند و هم در فکر تقويت بنيان هاي آن نيستند و هم از نقش سرنوشت ساز آن در ديگر مديريت ها غافلند.

در صورتي که از ديدگاه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تا «مديريت خانواده» با اصالت و سلامت و ارزشهاي اخلاقي، سامان نگيرد،

استحکام و قوام پيدا نکند

و فرزندان و نوجوانان امروز در آغوش گرم پدران و مادران صحيح تربيت نشوند

راه و رسم زندگي را نياموزند،

با ارزش هاي اخلاقي آشنا نگردند،

در فرداي نزديک نخواهند توانست، انواع مديريت ها را به خوبي اداره کنند و از آينده سازان کشور باشند.

از ديدگاه نهج البلاغه، «مديريت خانواده» زيربناي مديريت هاست.

اگر کودکي با انواع زشتي ها، بزهکاري ها، ضرب و شتم ها، دروغ گوئي ها بزرگ شود محبّت پدر و مادر را ننگرد،

با عواطف و احساسات ارزشمند خانواده نيازهاي رواني او تأمين نگردد،

فردا که بزرگ شد، و به دانش و تخصّص دست يافت، و از مديران کشور بحساب آمد نمي تواند به ارزشها توجه کند،

و در اداره کشور، واقع گرا و ارزش گرا باشد

و با مردم برخوردهاي صحيح و انساني داشته باشد.

زيرا با انواع کمبودها، انحرافات، کجروي ها رشد کرده است، و کمبود عاطفه، کمبود محبّت و کمبود ارزش ها او را انساني تُندخو، واپس گرا، و غير منطقي تربيت کرده که در مديريت هاي گوناگون، انسان موفّقي نخواهد بود

و در مديريت چنين افراد تربيت نشده اي انواع برخوردهاي نادرست، رشوه خواري و درگيري هاي ناروا، وجود خواهد داشت.

با توجّه به اين گونه از واقعيّت هاست که امام علي عليه السلام در دستورالعمل هاي سياسي، مديريتي، به مديران ارشد خود رهنمود مي دهد که مديران کشور اسلامي را از خانواده هاي پاک و نيکوکار انتخاب کنند.

از اين رو به مالک اشتر مي نويسد:

ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَالْأَحْسَابِ، وَأَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالسَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ؛ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَالشَّجَاعَةِ، وَالسَّخَاءِ وَالسَّمَاحَةِ؛ فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْکَرَمِ، وَشُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ. ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا، وَلَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِکَ شَيْ ءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ، وَلَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَإِنْ قَلَّ؛ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَي بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَکَ، وَحُسْنِ الظَّنِّ بِکَ. وَلَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَي جَسِيمِهَا، فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ.[1] .

«سپس براي انتخاب نظاميان با خانواده هاي ريشه دار، داراي شخصيّت حساب شده، خانداني پارسا، داراي سوابقي نيکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزديک بر قرار کن، آنان همه بزرگواري را در خود جمع کرده، و نيکي ها را در خود گرد آورده اند،

پس در کارهاي آنان بگونه اي بينديش که پدري مهربان درباره فرزندش مي انديشد، و مبادا آن چه را که آنان را نيرومند مي کند در ديده ات بزرگ جلوه کند، و نيکوکاري تو نسبت به آنان هر چند اندک باشد را خوار مپندار، زيرا نيکي آنان را به خيرخواهي تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نيکو گرداند، و رسيدگي به امور کوچک آنان را به اعتماد رسيدگي به کارهاي بزرگشان وامگذار، زيرا نيکي اندک تو را جايگاهي است که از آن سود مي برند، و نيکي هاي بزرگ تو را جايي است که از آن بي نياز نيستند.»

يعني تا خانواده سالم نباشد، تا خانواده ها اصالت نداشته باشند، و کودکان و نوجوانان امروز در آغوش گرم خانواده ها با ارزش ها تربيت نشوند، در آينده نزديک مديران لايق و سالمي نيز نخواهيم داشت.

بنابراين «مديريت خانواده» زيربناي ديگر مديريت ها است که نيروي انساني نقش اوّل را در آن خواهد داشت و نيروي انساني تنها در خانواده اي پاک و سالم تربيت خواهند گرديد، که اميرالمؤمنين عليه السلام در نامه 53 چنين رهنمود مي دهد:

ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَلَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَأَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِيَانَةِ.

وَتَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَالْحَيَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلَاقاً، وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَأَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً، وَأَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً.[2] .

«سپس در امور کارمندانت بينديش، و پس از آزمايش به کارشان بگمار، و باميل شخصي، و بدون مشورت با ديگران آنان را به کارهاي مختلف وادار نکن، زيرا نوعي ستمگري و خيانت است کارگزاران دولتي را از ميان مردمي با تجربه و با حيا، از خاندانهاي پاکيزه و با تقوي، که در مسلماني سابقه درخشاني دارند انتخاب کن، زيرا اخلاق آنان گرامي تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع ورزيشان کمتر، و آينده نگري آنان بيشتر است.

سپس روزي فراوان برآنان ارزاني دار، که با گرفتن حقوق کافي در اصلاح خود بيشتر مي کوشند، و با بي نيازي، دست به اموال بيت المال نمي زنند، واتمام حجّتي است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت کنند.»

با توجّه به نقش زيربنائي «مديريت خانواده» در انواع ديگر مديريت ها در مي يابيم که علل ناکامي ها و کاستي هاي موجود در مديريت هاي شرقي و غربي به ناديده گرفتن اصل «خانواده» ارتباط دارد.

که اصالت و سلامت خانواده را از ياد بردند،

و فرزندان و کودکان ديروز طعم شيرين محبّت مادر را در کانون گرم خانوادها نچشيدند

و لبخندهاي مصنوعي پرستاران در مراکز نگهداري کودکان نتوانست کمبودهاي عاطفي اين کودکان را نسبت به مادران و پدرانشان جبران کند.

که امروز مديران و مديريت ها داراي انواع مشکلات اخلاقي تربيتي مي باشند،

در صورتي که از ديدگاه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام براي داشتن مديريت هاي صالح و سالم از خانواده ها بايد آغاز کرد،

و بازسازي و کمال انواع مديريت ها را بايد در سلامت و اصالت «مديريت خانواده» جستجو کرد.









  1. نامه52/53 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف که اسناد و مدارک آن به شرح زير است:

    1- تحف العقول ص 126: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    2- دعائم الاسلام ج 1 ص 350: قاضي نعمان (متوفاي 363 ه)

    3- نهاية الارب ج 6 ص 19: نويري شافعي (متوفاي 732 ه)

    4- فهرست نجاشي ص 7: نجاشي (متوفاي 450 ه)

    5- فهرست ص37: شيخ طوسي (متوفاي 460 ه)

    6- تاريخ دمشق ج3 ص289 ح1311و1314: ابن عساکر شافعي (متوفاي 573 ه)

    7- بحارالانوار ج17 ص68 و ج72 ص96 و ج85 ص92: مجلسي

    (متوفاي 1110 ه)

    8- من لايحضره الفقيه ج4 ص409: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    9- کتاب خصال ج1 ص102 باب ثلاثه ح57: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    10- علل الشرائع ص 178: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه).

  2. نامه 72/53 پاورقي قبل.