مديريت نظامي











مديريت نظامي



امام علي عليه السلام در خطبه 6 و9 و10 و11 و13 و14 و22 و24 و25 و31 و36 و43 و51 و55 و56 و57 و59 و60 و66 و69 و84 و107 و121 و122 و123 و124 و125 و127 و128 و134 و137 و148 و166 و174 و177 و188 و182 و205 و207 و208 و217 و219 و238

و در نامه 1 و2 و4 و8 و11 و12 و13 و14 و15 و16 و18 و35 و36 و50 و53 و56 و57 و58 و60 و61 و64 و70 و77

به اصول و ارزشهاي مديريت نظامي مي پردازد.

در خطبه 6 امام علي عليه السلام به اطّلاع عموم مي رساند که از مسائل جاري کشور و تحرّکات نظامي دشمن آگاهي دارد و هرگز غافلگير نمي شود؛

و در خطبه 9 سران جنگ جمل را افشا مي کند که دچار شعارزدگي شده و از حق فاصله گرفتند؛

و در خطبه 10 مردم را از تحرّکات نظامي سران جنگ جمل آگاه مي کند؛

و در خطبه 11 عوامل نظامي و رواني و عقيدتي پيروزي در جنگ را به فرزندش محمد بن حنفيّه مي آموزد؛

و در خطبه 13 و 14 مردم بصره را در پيروي از يک زن نکوهش مي کند.

و در خطبه 22 بهانه هاي سران جنگ جمل را براي شورش گري محکوم مي سازد؛

و در خطبه 24 سازش ناپذيري خود در جنگ با دشمن را به اطّلاع عموم مي رساند؛

و در خطبه 25 مردم کوفه را از تحرّکات نظامي فرماندهان نظامي معاويه مطّلع مي سازد؛

و در خطبه 31 شيوه هاي برخورد با سران جنگ جمل را به ابن عبّاس مي شناساند؛

و در خطبه 36 سران شورشگر نهروان را از سرانجام جنگ مي ترساند؛

و در خطبه 43 سازش ناپذيري در جنگ با شاميان را آشکارا بيان مي دارد؛

و در خطبه 51 خط شکنان سپاه خود را براي آزاد سازي آب فرات بسيج مي کند.

و در خطبه 55 قاطعيّت و سازش ناپذيري در جنگ با شاميان باطل گرا را اعلام مي دارد؛

و در خطبه 56 انگيزه ها و علل پيروزي در نبردهاي صدر اسلام در رکاب پيامبر را به ارزيابي مي گذارد؛

و در خطبه 57 کوفيان را از تسلّط طاغوت مي هراساند؛

و در خطبه 59 وحي گونه از سرانجام خوارج و قتلگاه آنان سخن مي گويد؛

و در خطبه 60 از تداوم فکر شورشگري خوارج خبر مي دهد؛

و در خطبه 61 اصحاب را از تداوم نبرد با خوارج نهي مي کند؛

و در خطبه 62 تهديدهاي ترور را پاسخ مي گويد؛

و در خطبه 66 آموزش نظامي و تاکتيکهاي رزم انفرادي را به سپاه خويش مي آموزد؛

و در خطبه 69 سربازان خود را در سستي ها در ميدان نبرد سرزنش مي کند؛

و در خطبه 84 عمروعاص معاون معاويه در نبرد صفّين را افشا مي کند؛

و در خطبه 107 سربازان و فرماندهان نظامي خود را در عقب نشيني ها نکوهش و در پيشروي ها ستايش مي کند؛

و در خطبه 121 سربازان خود را در سرپيچي و سستي و فريب خوردن از قرآن بر سرنيزه کردن معاويه نکوهش مي کند؛

و در خطبه 122 لشگريان خوارج را نسبت به ماجراي حکميّت و جنگ صفّين آگاهي مي دهد که بسياري به سپاه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پيوستند؛

و در خطبه 123 به سربازان و فرماندهان شيوه هاي نبرد و راه هاي کمک کردن و ياري رساندن به سربازان ضعيف را مي شناساند؛

و در خطبه 124 سربازان را با آموزش هاي نظامي گوناگون آشنا مي سازد؛

و در خطبه 125 و 127 ماجراي حکميّت و سرانجام تلخ جنگ صفّين را بيان مي فرمايد؛

و در خطبه 128 از آينده خونين بصره توسّط سربازاني که گردو غبار و سرو صدا ندارند خبر مي دهد؛

و در خطبه 134 دستورالعمل هاي نظامي در جنگ مسلمانان با مردم روم را به خوبي بيان داشته و مشورت هاي لازم را بيان مي دارد؛

و در خطبه 137 ادّعاهاي سران شورشگر جنگ جمل را افشا مي کند؛

و در خطبه 148 ادّعاهاي طلحه و زبير را افشا مي سازد؛

و در خطبه 166 راه هاي پيروزي و تداوم حکومت اسلامي را بيان مي دارد؛

و در خطبه 174 تسليم ناپذيري خود در برابر باطل و شورشگران بصره را اعلام مي دارد؛

و در خطبه 177 سرانجام تلخ جنگ صفّين و علل و عوامل حکميّت را به ارزيابي مي گذارد؛

و در خطبه 181 به فراريان سپاه خويش که به خوارج پيوستند نفرين مي کند؛

و در خطبه 182 مردم را آگاهانه به جهاد و بسيج عمومي دعوت مي فرمايد؛

و در خطبه 205 سران شورشگر جنگ جمل، طلحه و زبير را با واقعيّت هاي سياسي آشنا مي سازد.

و در خطبه 206 سربازان خود را از دشنام دادن به دشمن باز مي دارد؛

و در خطبه 207 فرماندهان خويش را فرامي خواند تا امام حسن و امام حسين عليهما السلام را که در قلب سپاه شاميان فرو رفتند ياري رسانند؛

و در خطبه 208 از سرانجام نبرد و از دست دادن ياران سخن مي گويد؛

و در خطبه 217 از قريش جنگ طلب و فتنه انگيز شکايت مي کند؛

و در خطبه 218 از شورشگري ها و غارت بيت المال و خونريزي سران جنگ جمل سخن مي گويد؛

و در خطبه 219 نگراني خود را از سرانجام خونين طلحه و ديگر سران جنگ جمل اعلام مي دارد؛

و در خطبه 238 شاميان جنگ طلب و شورشگر را افشا مي کند.

در نامه 1 امام علي عليه السلام به هنگام حرکت براي سرکوب شورشيان بصره مردم کوفه را به بسيج عمومي فرامي خواند؛

و در نامه 2 پس از پيروزي در جنگ جمل از مجاهدان کوفه تشکّر مي کند؛

و در نامه 4 به فرماندهان نظامي خود شيوه هاي برخورد با مهاجمان و تسليم شدگان را مي آموزد؛

و در نامه 8 به نماينده خود در شام شيوه برخورد با دشمن را مي آموزد؛

و در نامه 11 دستورالعمل هاي نظامي را در حرکت سپاه، در سنگرگيري ها، مسائل آفندي و پدافندي و حداکثر استفاده از طبيعت را آموزش مي دهد؛

و در خطبه 12 شيوه هاي حرکت سپاه در شب و روز، و شيوه هاي برخورد با سپاه دشمن را دستور مي دهد؛

و در نامه 13 مالک اشتر را به فرماندهي کلّ قوا و نظارت داشتن بر ديگر فرماندهان نظامي منصوب مي کند؛

و در نامه 14 شيوه هاي جنگ و گريز و روش هاي برخورد با فراريان و اسيران را آموزش مي دهد؛

و در نامه 15 شيوه هاي خداگرايي در آستانه جنگ را مي آموزد؛

و در نامه 16 شيوه هاي رزم انفرادي و راه هاي استفاده از شمشير را آموزش مي دهد؛

و در نامه 18 به فرماندار نظامي بصره شيوه هاي برخورد با مردم شکست خورده بصره را تذکّر مي دهد؛

و در نامه 35 علل فروپاشي حکومت مصر را بيان مي کند؛

و در نامه 36 شيوه هاي سرکوب کردن دشمن را بيان مي دارد؛

و در نامه 50 فرماندهان نظامي خود را به شيوه هاي صحيح مردم داري دعوت مي کند، و دستورالعمل هاي نظامي، اجتماعي، سياسي را صادر مي فرمايد؛

و در نامه 56 فرماندار نظامي خود، شريح بن هاني را به خداگرايي و تقوا و خودسازي سفارش مي کند؛

و در نامه 57 مردم کوفه را به واقع نگري و جهاد در راه خدا دعوت مي کند؛

و در نامه 58 علل پيدايش جنگ صفّين و حکميّت را براي مردم مصر توضيح مي دهد؛

و در نامه 60 به مشکلات درون مرزي مانورهاي نظامي و لشگرکشي هاي ضروري و وظيفه فرمانداراني که در بين راه با لشگريان اسلام مواجه هستند مي پردازد؛

و در نامه 61 فرماندار نظامي منطقه هيت، کميل بن زياد را در پاسخ ندادن به مهاجمان شام و نداشتن طرح و برنامه نظامي نکوهش مي کند؛

و در نامه 64 معاويه را از سربازان مجاهد و پيکارگران بني هاشم و خط شکني هاي خود هشدار مي دهد؛

و در نامه 70 فرماندار مدينه سهل بن حنيف انصاري را نسبت به فراريان توجيه مي کند.

و در نامه 77 شيوه مناظره با فرماندهان نظامي خوارج را به ابن عبّاس مي شناساند.