مديريت هاي سوسياليستي











مديريت هاي سوسياليستي



در مديريت هاي سوسياليستي، چيزي عوض نشده بود، و اصول غير انساني در مديريت هاي غربي تغيير نکرده بود با اين فرق که در کشورهاي غربي، کارفرما، و صاحبان صنايع، اشخاص و افراد و سرمايه داران بودند که در مديريت هاي سوسياليستي، کارفرما و صاحب صنايع، سرمايه دار بزرگي بنام «دولت» بود.

هم در مديريت هاي غربي انسان و نيروي انساني ابزار کار بود، و هم در مديريت هاي سوسياليستي به انسان چونان ابزار کار مي نگريستند.

در هر دو مدل مديريت:

الف- اصل جانبداري از کارفرما

ب- اصل نگاه ابزاري به نيروي انساني

ج- اصل استبداد و خشونت

د- اصل از ياد بردن ارزش ها

مطرح بوده و هست با اين فرق که در کشورهاي سوسياليستي در آغاز با شعارهاي فريبنده مانند:

جهان از آنِ «پرولتاريا» است.

کارگران جهان متّحد خواهند شد.

کارگران جهان به سوي بهشت کمونيسم در حرکتند.

مردم را اغفال کردند،

امّا در دراز مدّت نيروي انساني به خود آمد و دانست که دست رنج او را در غرب، سرمايه داران و در شرق دولت مردان غارت مي کنند،

در هر دو نظام کارگر بيچاره غارت زده و غارت شده است که نه به نيروي کار او بها مي دهند و نه شخصيّت او را محترم مي شمارند و نه ارزش هاي اخلاقي او را پاس مي دارند.

از اين رو در کشورهاي سوسياليستي نيز شورش ها پديد آمد و کارگران با ابزار کار بي تفاوت شدند و دانستند که کسي به منافع آنان فکر نمي کند.

آندره ژيد در سال هاي 53 - 54 که از شوروي ديدن کرده بود وقتي به ملاقات رئيس جمهور شوروي سابق (خروشچف) مي رفت به او گفتند منتظر بماند، زيرا رئيس جمهور در استخر شير گوسفند دارد حمّام مي کند.

آندره ژيد اموال شخصي خروشچف را وقتي محاسبه کرد، اعلام نمود که با سرمايه موجود بانک ملّي سوئيس برابري دارد.