ضرورة ذكر الموت











ضرورة ذکر الموت



فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَقُرْبَهُ، وَأَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ، فَإِنَّهُ يَأْتِي بِأَمْرٍ عَظِيمٍ، وَخَطْبٍ جَلِيلٍ، بِخَيْرٍ لَا يَکُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً، أَوْ شَرٍّ لَا يَکُونُ مَعَهُ خَيْرٌ أَبَداً.

فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَي الْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا؟! وَمَنْ أَقْرَبُ إِلَي النَّارِ مِنْ عَامِلِهَا؟! وَأَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ، إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَکُمْ، وَإِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَهُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ.

الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ؛ وَالدُّنْيَا تُطْوَي مِنْ خَلْفِکُمْ.

فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ، وَحَرُّهَا شَدِيدٌ، وَعَذَابُهَا جَدِيدٌ.

دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ، وَلَا تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ، وَلَا تُفَرَّجُ فِيهَا کُرْبَةٌ، وَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللَّهِ، وَأَنْ يَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ، فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَي قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللَّهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ.

ترجمه: ضرورت ياد مرگ

اي بندگان خدا! از مرگ و نزديک بودنش بترسيد، و آمادگيهاي لازم را براي مرگ فراهم کنيد، که مرگ جرياني بزرگ و مشکلي سنگين به همراه خواهد آورد، يا خيري که پس از آن شرّي وجود نخواهد داشت، و يا شرّي که هرگز نيکي با آن نخواهد بود، پس چه کسي از عمل کننده براي بهشت، به بهشت نزديک تر؟ و چه کسي از عمل کننده براي آتش، به آتش نزديکتر است؟ شما همه شکار آماده مرگ مي باشيد، اگر توقّف کنيد شما را مي گيرد، واگر فرار کنيد به شما مي رسد، مرگ از سايه شما به شما نزديک تر است، نشانه مرگ بر پيشاني شما زده شد، دنيا پشت سرشما در حال درهم پيچيده شدن است، پس بترسيد از آتشي که ژرفاي آن زياد، و حرارتش شديد، و عذابش نوبه نو وارد مي شود، در جايگاهي که رحمت در آن وجود ندارد، و سخن کسي را نمي شنوند، و ناراحتي ها در آن پايان ندارد، اگر مي توانيد که ترس از خدا را فراوان، و خوشبيني خود را به خدا نيکو گردانيد، چنين کنيد، هر دو را جمع کنيد، زيرا بنده خدا خوش بيني او به پروردگار بايد به اندازه ترسيدن او باشد، و آن کس که به خدا خوش بين است بايد بيشتر از همه از کيفر الهي بترسد.